104. قسمت و اجل
صيادى ناتوان ، تور صيد ماهى را به آب افكند، تا ماهى بگيرد. ماهى نيرومند و بزرگى به داخل تور افتاد، نيروى ماهى بر نيروى صياد بيشتر بود، بطورى كه آن ماهى ، تور را از دست صياد كشيد و ربود و رفت ، همچون بچه اى كه هر روز به كنار رود مى رفت و آب مى آورد، ولى اين بار رفت ، و آب رودخانه او را با خود برد.
شد غلامى كه آب جوى آرد |
جوى آب آمد و غلام ببرد |
دام (275) هر بار ماهى آوردى |
ماهى اين بار رفت و دام ببرد |
صيادان ديگر افسوس خوردند و آن صياد را سرزنش كردند كه : ((چنين شكار بزرگى به دام تو افتاد ولى نتوانستى آن را نگهدارى .))
صياد گفت : ((اى دوستان ! چه مى توان كرد؟ اين ماهى ، روزى من نبود، و هنوز اجلش فرا نرسيده بود، آرى صياد بى روزى ، در رودخانه توان صيد كردن ندارد، و ماهى اجل نرسيده ، در بيرون از آب ، جان ندهد.))