دو سه ساعتی از عقدمون می گذشت…

📌#زندگی_یعنی
📌#سبک_زندگی

دو سه ساعتی از عقدمون می گذشت…
هی فکر میکردم حالا که بهم محرم شدیم، اگه به من دست بزنه، چی میشه…؟!

تو همین فکرها بودم که اذان مغرب شد…
پسری که تازه دو ساعت بود همسرم شده بود، وایستاد نماز بخونه،
منم به تقلید از کسانیکه میشناختم، سریع رفتم پشتش وایستادم و اولین نماز جماعت دونفره رو به همسرم اقتدا کردم…

نماز که تمام شد، انگاری فکرمو خونده بود…
برگشت و دستهاشو دراز کرد سمت من و گفت:
«قبول باشه»❤️

کانال قنداب:

@ghandab

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.