⭕️ آشتی با خدا

#داستان_های_اخلاقی

⭕️ آشتی با خدا

✍️عارفی می‌گوید که روزی دزدان قافله ما را غارت کردند،پس نشستند ومشغول طعام خوردن شدند.
یکی از ان ها را دیدم که چیزی نمی خورد به اوگفتم که چرا با آنها در غذا خوردن شریک نمی شوی؟
گفت :من امروز #روزه ام
گفتم : #دزدی و روزه گرفتن؟! عجب است.
گفت : ای مرد! این راه، راه صلح است که با خدای خود واگذاشته ام
شاید روزی سبب شود و با او آشنا شدم.

آن عارف می گویدکه سال دیگر او را در مسجد الحرام دیدم که طواف می کند وآثار #توبه از وی مشاهده کردم؛
رو به من کرد و گفت:
دیدی که آن روزه چگونه مرا با خدا آشنا کرد

✅ کانال نجات از گناه
@nejatazgonah

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.