((حسين عليه السلام ))، در آخر ماه رجب ، كه اوايل حكومت يزيد بود، براى امتناع از بيعت ، از مدينه خارج شد. و چون مكه را حرم امن الهى مى داند و در آنجا امنيت بيشترى وجود دارد و مردم مسلمان ، احترام بيشترى براى آنجا قائل هستند، و دستگاه حكومت هم مجبور است نسبت به مكه ، احترام …
ادامه نوشته »بنده خدا
سياست حسينى
بعد از اينكه ((معاويه )) در نيمه ماه رجب سال شصتم مى ميرد، ((يزيد)) به حاكم مدينه كه از بنى اميه بود، نامه اى مى نويسد و طى آن موت معاويه را اعلام مى كند و مى گويد:
ادامه نوشته »پيوند با شهيدان
((جابر بن عبداللّه انصارى )) از صحابه پيغمبر اكرم (ص ) و از جوانان اصحاب آن حضرت ، به شمار مى آمده است . وى در جنگ خندق جوانى بوده در حدود شانزده سالگى و تازه بالغ ، در وقت وفات رسول اكرم (ص ) تقريبا بيست و دو سه ساله ، و بنابراين در سنه 61 هجرى ، يعنى …
ادامه نوشته »معشوق حقيقى
اين داستان راحتى در كتابهاى فلسفى نقل مى كنند كه بعد از اينكه مجنون آن همه شعر و غزل در عشق و فراق ليلى گفت ، يك روز در بيابان ليلى آمد بالاى سر مجنون و صدا زد: – مجنون ! مجنون ! مجنون سرش را بلند كرد و گفت :
ادامه نوشته »امام صادق(ع) و مراسم حجّ
حديث معروفى است كه خيلى شنيده ايد، ((مالك ابن انس )) مى گويد: من يكبار در خدمت امام صادق (ع ) به سوى مكه مى رفتم ، رسيديم به ((مسجد شجره )) و از آنجا محرم شديم . وقتيكه امام خواست لبيك بگويد و محرم بشود من به چهره او نگاه كردم ديدم رنگ از صورت مباركش پريده مى خواهد …
ادامه نوشته »تطميع ابوذر
ابوذر تا اواسط دوره عثمان بود. در همان زمانى كه ديگران با پولهاى كلان زندگى مى كردند و جايزه هاى صد هزار دينارى و صد هزار درهمى از خليفه مى گرفتند و جيب هايشان را پر مى كردند و براى خودشان رمه هاى گوسفند درست مى كردند. گله هاى اسب درست مى كردند. غلام ها درست مى كردند. كنيزها درست …
ادامه نوشته »دموكراسى على(ع)
اميرالمؤ منين با خوارج در منتهى درجه آزادى و دموكراسى رفتار كرد. او خليفه است و آنها رعيتش ، هر گونه اعمال سياستى برايش مقدور بود اما او زندانشان نكرد و شلاقشان نزد و حتى سهميه آنانرا از بيت المال قطع نكرد، به آنها نيز همچون ساير افراد مى نگريست . اين مطلب در تاريخ زندگى على عجيب نيست اما …
ادامه نوشته »محبت به كافر
حضرت صادق (ع ) در سفر مى رفتند، بين راه كسى را ديدند كه در كنار جاده در زير سايه درختى به يك وضعى خودش را انداخته كه معلوم است كه ناراحت مى باشد و حالش غير عادى است ، به فردى كه همراهش بود فرمود: – برويم ببينيم اين مرد چه گرفتارى دارد. مرد كه از طيلسان و لباس …
ادامه نوشته »قدرت موسيقى
مسعودى در ((مروج الذهب )) مى نويسد كه در زمان عبدالملك يا يكى از خلفاى بنى اميه كه لهو و موسيقى خيلى رايج شد، خبر به خليفه دادند كه فلان كس خواننده است و كنيز زيبايى هم دارد كه او هم خواننده است و تمام جوانهاى مدينه را فاسد كرده است . اگر چاره اى نينديشى اين زن جوانهاى مدينه …
ادامه نوشته »شكايت از روزگار
مردى خدمت حضرت صادق آمد و شكايت از روزگار كرد كه چنين و چنانم و درمانده ام و قرض دارم . حضرت مقدارى پول به او دادند، او گفت : – نه من مقصودم اين نبود كه بخواهم چيزى بگيرم ، خواستم شرح حالم را بگويم كه دعايى بفرمائيد، فرمودند: – نه من هم نگفتم مقصود تو اين است ولى …
ادامه نوشته »