بایگانی برچسب: كتاب : داستانهاى استاد

صبر جميل صبر جميل

زهراى اطهر – دختر رسول خدا (ص ) – مورد اهانت قرار مى گيرد، خشمگين وارد خانه مى شود و با جملاتى كه كوه را از جا مى كند شوهر غيور خود را مورد عتاب قرار مى دهد و مى گويد:

ادامه نوشته »

پرسش بى پاسخ

مسافرى از كوفه به بغداد مراجعت مى كند، و به خدمت ((اسماعيل بن على حنبلى )) امام حنابله عصر مى رسد. اسماعيل از مسافر مى خواهد آنچه را كه در كوفه ديده است شرح دهد. مسافر در ضمن نقل وقايع با تاءسف زياد جريان انتقادهاى شديد شيعه را در روز عيد غدير از خلفا اظهار كرد. فقيه حنبلى گفت : …

ادامه نوشته »

بدمستى

در يكى از ايام ، شخصى به مغازه عرق فروشى رفت ، و به فروشنده گفت : آقا يك شاهى عرق بده . عرق فروش گفت ، يك شاهى كه عرق نمى شود؟! – هر چقدر مى شود بده . – با يك شاهى هيچ مقدار نمى توانم بدهم . – آقا هر مقدار كه ممكن است ولو اينكه خيلى …

ادامه نوشته »

قاطعيت در تبليغ

موسى بن عمران – عليه السلام – به اتفاق برادرش هارون (ع )، در حالى كه جامه هايى پشمينه بر تن و عصاهاى چوبين در دست داشتند و همه تجهيزات ظاهريشان منحصر به اين بود، بر فرعون وارد شدند و او را به قبول حق دعوت كردند و با كمال قاطعيت ابراز داشتند: – اگر دعوت ما را نپذيرى ، …

ادامه نوشته »

كار براى پدرزن

موسى (ع ) در حال فرار از مصر، هنگامى كه به سر چاه ((مدين )) رسيد، دختران ((شعيب پيغمبر)) را ديد كه گوسفندان خود را براى آب دادن به آنجا آورده اند و در گوشه اى ايستاده و كسى رعايت حال آنها را نمى كند. موسى به حالت آنها رحمت آورد و براى گوسفندان آنها آب كشى كرد.

ادامه نوشته »

سليمان و مورچگان

حضرت سليمان نبى – عليه السلام – با سپاهيانش به وادى مورچگان رسيدند. در اين هنگام ، مورچه اى ، ساير مورچگان را مخاطب قرار داده و گفت : – اى مورچگان به پناهگاههاى خود داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش شما لگدمال كنند، اينها نمى فهمند و توجهى به شما ندارند. سليمان كه متوجه اين خطاب مورچه شد، از …

ادامه نوشته »

مناعت طبع

((عمروبن عبيدبن باب )) – متكلم مشهور كه به مناعت طبع معروف است . – با ((منصور عباسى ))، قبل از دوره خلافت دوست بود. در ايام خلافت منصور، روزى بر او وارد شد و منصور او را گرامى داشت و از او تقاضاى موعظه و اندرز كرد. از جمله سخنانى كه عمرو به منصور گفت اين بود:

ادامه نوشته »

عدول از ضوابط و احكام شرعى

گروهى از يكى از قبائل عرب ، خدمت رسول اكرم – صلى اللّه عليه و آله و سلم – رسيدند و عرض كردند: – يا رسول اللّه : گر مى خواهيد ما مسلمان بشويم سه شرط داريم كه بايد آنها را بپذيريد. 1- اجازه بدهيد تا يكسال ديگر هم ، اين بتها را پرستش كنيم . 2- نماز خيلى بر …

ادامه نوشته »

در زندان سندى بن شاهك

امام هفتم – حضرت موسى كاظم (ع ) – در زندان ((سندى بن شاهك )) بسر مى برد يك روز هارون ماءمورى فرستاد كه از احوال آن حضرت كسب اطلاع كند. خود سندى هم وارد زندان شد. وقتى كه ماءمور وارد شد. امام از او سؤ ال كرد: چه كار دارى ؟

ادامه نوشته »

عالم وارسته

((آقا محمد رضا حكيم قمشه اى ))، يكى از اعاظم حكما و اساطين عرفاى قرون اخيره است . آقا محمدرضا – كه شاگردان و دوستانش نام او را به صورت مخفف ، ((آمرضا)) تلفظ مى كردند – اهل قمشه (شهرضا) اصفهان است ، در جوانى براى تحصيل به اصفهان مهاجرت كرد و از محضر ((ميرزا حسن نورى ))(22) و ((ملا …

ادامه نوشته »