بایگانی برچسب: الاغ لاغر مردني -ازدواج موقت جوانان مجرد

الاغ لاغر مردني -ازدواج موقت جوانان مجرد:قسمت دوم

ادماه داستان الاغ لاغر مردني -ازدواج موقت جوانان مجرد:قسمت دوم یه چيزي كه اين هفته برام عجيب بود اين بود كه هر وقت از كنار قاب عكس بابا و مامانم كه در حال خنديدن بودند مي گذشتم مي ايستادم و نگاهي مي كردم و سري تكان مي دادم و تو دلم بهشون مي گفتم: «همين رو مي خواستين؟ چند ماهي …

ادامه نوشته »

الاغ لاغر مردني -ازدواج موقت جوانان مجرد

  الاغ لاغر مردني -ازدواج موقت جوانان مجرد با صداي مهيبي از جا پريدم. وقتي به خودم اومد مانند فردي كه به هوش آمده باشد دور و برم را برانداز كردم چهره تاري را مي ديدم و كلمات مبهمي از او مي شنيدم. گيج و منگ بودم آقاي رضايي، مدير شركت، بود. مثل اسفندي كه از روي آتش بجهد از …

ادامه نوشته »