بایگانی برچسب: 126. سلطان عشق

126. سلطان عشق

126. سلطان عشق پارسايى شيفته و مريد شخصى بود، به گونه اى كه از فراق او صبر و قرار و توان گفتار نداشت ، هر اندازه در اين مورد سرزنش مى ديد و تاوان مى برد، از عشق و علاقه اش به او نمى كاست و مى گفت : كوته نكنم ز دامنت دست ور خود بزنى به تيغ تيزم …

ادامه نوشته »