175، سنگ غصبى قال اميرالمؤ منين عليه السلام : الْحَجَرُ الْغَصْبُ فِي الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا. سنگ غصبى كه در خانه باشد و يا مصالح ديگرى كه غصبى باشد، گرو خرابى آن خانه است و عاقبت خرابش خواهد كرد. وسائل الشيعة ؛ ج25 ؛ ص386 اگر سنگى بود غصبى بخانه ****بود ويرانيش را آن نشانه يكى خشت ار زغصبى در …
ادامه نوشته »174، بيمارى حماقت
174، بيمارى حماقت قال اميرالمؤ منين عليه السلام : الْحُمْقُ دَاءٌ لَا يُدَاوَى وَ مَرَضٌ لَا يَبْرَأ. ابلهى درد بى درمانى است كه دوا نپذيرد، و بيمارى است كه از سر انسان دست بردار نيست ! تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ؛ ص76 حماقت درد بيدرمان جان است ****بهر جا پانهد آن را نشان است يكى درديست اندر ريشه …
ادامه نوشته »173، نيكى نا اهل
173، نيكى نا اهل قال اميرالمؤ منين عليه السلام : الْكَرَامَةُ تُفْسِدُ مِنَ اللَّئِيمِ بِقَدْرِ مَا تُصْلِحُ مِنَ الْكَرِيمِ. نيكى بهمان اندازه كه از رادمرد موجب صلاح است از سوى نا اهل موجب فساد است . زيرا ناكس اگر كار خوبى هم بكند منت مى گذارد و گاهى باعث آبروريزى مى گردد. عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ؛ ص63. كرامت …
ادامه نوشته »172، از جا خيز
172، از جا خيز قال اميرالمؤ منين عليه السلام : أَكْرِمْ ضَيْفَكَ وَ إِنْ كَانَ حَقِيراً وَ قُمْ عَنْ مَجْلِسِكَ لِأَبِيكَ وَ مُعَلِّمِكَ وَ إِنْ [لَوْ] كُنْتَ أَمِير. مهمان را گرامى دار اگر چه كوچك باشد و از براى پدر و آموزگار خود از جا برخيز و احترام كن اگر چه امير باشى . تصنيف غرر الحكم و درر الكلم …
ادامه نوشته »171، مرگ سرخ
171، مرگ سرخ قال اميرالمؤ منين عليه السلام : الْفَقْرُ مَعَ الدَّيْنِ الْمَوْتُ الْأَحْمَر. قرض دارى همراه با نادارى مرگ سرخ است . تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ؛ ص362 فقيرى كو بود مقروض مردم ****نمايد دست و پاى خويش را گم بنزد دائن خود هست ننگين ****بودمرگى بخون سرخ رنگين
ادامه نوشته »170، تهذيب نفس
170، تهذيب نفس قال اميرالمؤ منين عليه السلام : الِاشْتِغَالُ بِتَهْذِيبِ النَّفْسِ أَصْلَحُ. به پاكيزى نفس پرداختن شايسته تر است . عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ؛ ص47 بپاكى كمال نفس خود كوش ****بنه بر روى قبح نفس سرپوش كه باشد سازگار دين و دنيا ****بود سرمايه ات در دار عقبى
ادامه نوشته »169، اعتماد به قضاى الهى
169، اعتماد به قضاى الهى قال اميرالمؤ منين عليه السلام : الِاتِّكَالُ عَلَى الْقَضَاءِ أَرْوَحُ . بر قضاى الهى تكيه زدن آسايش بخش تر است . تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ؛ ؛ ص103 قضاى حق اگر شد تكيه گاهت ****باوضاع جهان نبود نگاهت به آسايش گذارى عمر شيرين ****نگردى از قضاى دهر غمگين
ادامه نوشته »168، خوبى به فرومايگان
168، خوبى به فرومايگان قال اميرالمؤ منين عليه السلام : رَأْسُ الرَّذَائِلِ اصْطِنَاعُ الْأَرَاذِل. ريشه زشتيها و ناكسيها با ناكسان نيكى نمودن و خوبى كردن است . تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ؛ ص387 سربد كارى و زشتى همين است ****كه با ناكس زنيكيها قرين است كسى چون ناكس و بى ريشه باشد ****چو سنگ اندر وجود شيشه باشد
ادامه نوشته »167، نيكى به مردم
167، نيكى به مردم قال اميرالمؤ منين عليه السلام : رَأْسُ الْإِيمَانِ الْإِحْسَانُ إِلَى النَّاسِ. سرچشمه ايمان ، نيكى كردن و خوش رفتارى نمودن با مردم و اهل ايمان است . عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ؛ ص264 سرايمان بود نيكى به افراد ****كه خلق الله باشند از تو دلشاد تو خوشرفتار اگر باشى در ايام ****سرافرازى تو در آغاز …
ادامه نوشته »166، سرمنشاء ايمان
166، سرمنشاء ايمان قال اميرالمؤ منين عليه السلام : رَأْسُ الْإِيمَانِ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ التَّحَلِّي بِالصِّدْقِ. سرمنشاء و ريشه ايمان ، خلق خوش داشتن و خود را براستى آراستن است . عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ؛ ص263 سر ايمان بود خلق نكويت ****برغبت هر كسى آيد بسويت تو خود زينت نما با صدق گفتار ****كه گل باشى تو اما …
ادامه نوشته »