دوا رسانى امام هادى به بيمار

دوا رسانى امام هادى به بيمار  شخصى به نام (زيدبن على ) مى گويد: (به بيمارى سختى مبتلا شدم ، شبانه پزشك آوردند پزشك دستور به خوردن دوائى داد تا در آن شب و چند روز بخورم بلكه خوب شوم ، چنان دوائى را پيدا نكردم هنوز پزشك از خانه بيرون نرفته بود كه (نصر) (خدمتكار امام هادى ) به …

ادامه نوشته »

تسليم نشدن امام در برابر هوسهاى طاغوت

تسليم نشدن امام در برابر هوسهاى طاغوت   (متوكل سعى وافر داشت تا امام هادى (ع ) را جزء اطرافيان خود كند، تا آن حضرت همكاسه و همدمش گردد و بدين وسيله آبرو و شخصيت امام هادى (ع ) را از نظرها ساقط نمايد، متوكل در اين مورد، پافشارى و ترفندهاى بسيارى نمود، ولى در برابر مقاومت آن حضرت ، …

ادامه نوشته »

نامه هاى امام هادى (ع ) براى حفظ شيعيان

نامه هاى امام هادى (ع ) براى حفظ شيعيان   على بن محمد نوفل مى گويد: محمد بن فرج (يكى از اصحاب موثق امام جواد و امام هادى ) به من نامه نوشت : (اى محمد! كارهايت را سر و سامان بده و مراقب خودت باش ) من كارهايم را جمع و جور كردم ، ولى ندانستم منظور امام چيست …

ادامه نوشته »

اعتراف دشمنان سرسخت ، به كمال امام هادى (ع )، و نمونه اى از ظلم متوكل

اعتراف دشمنان سرسخت ، به كمال امام هادى (ع )، و نمونه اى از ظلم متوكل متوكل (دهمين طاغوت عباسى ) بر اثر دمل و زخم بزرگى كه در بدنش پديد آمده بود آنچنان بيمار شد كه نزديك بود بميرد، و كسى هم جرئت نداشت تا نُشْتَر آهن به آن بگذارد (تا شكافته گردد و چركش بيرون آيد.) مادر متوكل …

ادامه نوشته »

خريدارى گوسفند براى عيد قربان ، و معجزه اى ديگر

خريدارى گوسفند براى عيد قربان ، و معجزه اى ديگر  ماه ذيحجه نزديك انجام مراسم حج بود، (اسحاق بن جلاب ) مى گويد (به دستور امام هادى ) گوسفندهاى بسيار، خريدم ، آنها را به اصطبلى كه در منزل امام بود آوردم ، سپس مرا خواست ، و آن گوسفندان را از آن اصطبل به جاى وسيعى انتقال داد، در …

ادامه نوشته »

معجزه اى از امام هادى (ع )

معجزه اى از امام هادى (ع )  (متوكل دهمين طاغوت عباسى ، امام هادى (ع ) را از مدينه به سامرا تبعيد كرد، هنگامى كه آن حضرت را وارد سامره كردند، متوكل يك روز خود را از امام هادى (ع ) پنهان نمود، و به دستور او (براى اينكه به امام هادى (ع ) توهين شود) آن حضرت را در …

ادامه نوشته »

اخبار امام هادى (ع ) از حوادث نهانى

اخبار امام هادى (ع ) از حوادث نهانى   خيران اسباطى مى گويد: از شهر سامره به مدينه آمدم ، و به حضور امام هادى (ع ) شرفياب شدم ، به من فرمود: (از واثق (نهمين خليفه عباسى كه در سامره سكونت داشت ) چه خبر؟) گفتم : قربانت گردم ، وقتى كه از او جدا شدم ، سالم بود، …

ادامه نوشته »

گواهى شاهدان و اعتقاد حاظران به امامت حضرت هادى (ع )

گواهى شاهدان و اعتقاد حاظران به امامت حضرت هادى (ع )  (هنگامى كه امام جواد(ع ) بر اثر زهر، مسموم و بيمار و بسترى شد) شخصى به نام (خيرانى ) مى گويد: پدرم خدمتكار خانه امام جواد(ع ) بود، و شخصى به نام (احمد بن محمد بن عيسى ) هر شب هنگام سحر به خانه امام جواد(ع ) مى آمد، …

ادامه نوشته »

خبر از آينده ، و تعيين امامت حضرت هادى (ع )

خبر از آينده ، و تعيين امامت حضرت هادى (ع )  (امام جواد(ع ) در مدينه مى زيست ، پس از شهادت حضرت رضا(ع )، آن حضرت از روى اجبار، دوبار از مدينه به سوى بغداد آمد، يكبار ماءمون (هفتمين خليفه عباسى ) او را به بغداد طلبيد، و دخترش ام الفظل را همسر او گردانيد، بار دوم ، معتصم …

ادامه نوشته »

سخن گفتن عصا، به حقانيت امامت حضرت جواد(ع )

سخن گفتن عصا، به حقانيت امامت حضرت جواد(ع )  (يحيى بن اكثوم از اعلم علماى عصر خود و قاضى القضاة بود، و همه او را به برترى علمى و هوش ، قبول داشتند) محمد بن العلاء مى گويد: يحيى بن اكثم قاضى سامره را آزمودم و با او گفتگو و بحث و مناظره داشتم و درباره علوم آل محمد(ص ) …

ادامه نوشته »