كسب علم

كسب علم ماجرايى است كه شيخ بهايى در ابتداى جلد سوم كشكول آورده است ؛ در آن جا كه مى گويد: ((شهيد ثانى از عنوان بصرى ، كه پيرمردى نود و چهارساله بود، نقل مى كند كه او گفت : چند سالى نزد مالك بن انس مى رفتم چون جعفر بن محمد صادق عليه السلام آمد، نزد او رفتم و …

ادامه نوشته »

خطيبان بى عمل

خطيبان بى عمل از پيامبر اكرم صلى الله و عليه و آله وسلم نقل است كه فرمود: ((همان طور كه زندگى مى كنيد مى ميريد و همان گونه كه مى خوابيد محشور مى شويد)). و نيز فرمود: ((شب معراج مردمى را ديدم كه لبانشان بريده شد و دوباره به شكل اول باز مى گشت و دوباره بريده مى شد. جبرييل …

ادامه نوشته »

روز برفى و طلب علم

روز برفى و طلب علم نكته اى از پير دانايم جناب استاد علامه شعرانى – جانم به فدايش – حلقه گوش ‍ خاطرم است : در مدرسه مروى تهران حجره داشتم و از آنجا به سه راه سيروس ‍ كه اكنون چهار راه سيروس است ، براى درس به منزل آن حضرت كه دانشگاه دانش پژوهان بوده تشرف يافتم . …

ادامه نوشته »

علمى كه دزد ببرد چه سود

علمى كه دزد ببرد چه سود گويند ابوحامد محمد غزالى آن چه را فرا مى گرفت در دفترها مى نوشت . وقتى با كاروانى در سفر بود و نوشته ها را يك جا بسته با خود برداشت . در راه گرفتار راهزنان شدند. غزالى رو به آنان كرد و به التماس گفت : اين بسته را از من نگيريد ديگر …

ادامه نوشته »

حكومت پهلوى و ضرر فرهنگى

حكومت پهلوى و ضرر فرهنگى وقتى كه من مدرسه مروى بودم ، يكى از آقايان بزرگوار و اساتيد نامدار، كه اهل تاءليف بود گاهى به من سرى مى زد، و حال مى پرسيد. روزى آمد و گفت : از امروز تهران خبر دارى ؟ عرض كردم : آقا، من طلبه ام و خبر ندارم . گفت : امروز (قريب چهل …

ادامه نوشته »

ارزش استاد

ارزش استاد استاد فرمودند: ما 13 سال در محضر مرحوم آقاى شعرانى بوديم و بهره ها برديم . قدر استاد را بايد دانست . من در سابق كه طلبه مجردى بودم و در مدرسه حجره اى داشتم ، يك روز آمدم حجره ديدم يك آقاى متشخصى نشسته است . گفتم : فرمايشى داريد، گفت : آمده ام از شما دعوت …

ادامه نوشته »

استاد زياد ديدن

استاد زياد ديدن در درس بايد استاد زياد ببينيد آقا، بايد آن قدر استاد ببينيد كه خصى تان كنند! ملا شدن كار مشكلى است ، ملايكه هم بيكار نيستند كه دايم كفشهاى امثال ما را جفت كنند!(282)

ادامه نوشته »

دانش در پوست ميش !

دانش در پوست ميش ! به سقراط كه بنايش آمادگى دادن به جانها بود، گفتند: چرا كتاب تاءليف نمى كنى ؟ گفت : دانش خويش را در پوست ميش نمى گذارم !(281)

ادامه نوشته »

فاعليت استاد و قابليت شاگرد

فاعليت استاد و قابليت شاگرد پرسيديم شما با اين همه تجربه علمى ، آيا معتقديد كه انسان بايستى هر كتابى را پيش استاد درس بگيرد يا معتقديد برخى كتابها را مى توان بدون استاد – البته پس از درس گرفتن چند كتاب مهم – مباحثه و مطالعه كرد؟ استاد فرمودند: البته اين بستگى به دو طرف دارد يعنى استاد و …

ادامه نوشته »

غفلت از پرسش

غفلت از پرسش شخصى در معيت امام صادق عليه السلام از آن جناب سؤ الاتى مى كرد تا وقتى به بازار مسگرها رسيدند از امام سؤ ال كرد: مس چيست ؟ فرمود: نقره فاسد شده است و دوايى دارد كه چون آن را به مس زنند نقره خالص شود. سايل نپرسيد كه آن دوا چيست ، مترجم آلمانى خيلى به …

ادامه نوشته »