حكايت2

حكايت گويند مورى حضرت سليمان را با جميع لشكرش به مهمانى دعوت نمود و گفت وعده گاه كنار فلان درياست ، بعد از آمدن سليمان و جمع شدن لشكر در كنار دريا، مور حاضر شد، و پاى ملخى كه با خود داشت در دريا انداخت ، و عرض كرد سليمان ((كل ان فاتك اللحم فلم يفتك المرق )) يعنى بخوريد …

ادامه نوشته »

معما به اسم مسعود 2

معما به اسم مسعود اى قاصر از ادراك تو تقرير بيان روشن به تو نور ديده عالميان . خورشيد سر اندازد و گل دل بازد هر گاه كه عشقت آورد سر به ميان . مراد از سر خورشيد شين شمس است و مراد از دل گل راء ورد است و مراد از سر عشق عين است و مابقى آن هم …

ادامه نوشته »

لطيفه8

لطيفه روزى مجمعى آراسته شد و در آن جمعى نشسته ، يكى از آنان كه بر صدر مجلس نشسته بود، آغاز نصيحت و موعظه كرد، در اثناى گفتگو گفت كه به جان آمدم ، از بس كه زحمت كشيدم و كار كردم و شكم خورد يكى از حاضرين كه در پايين مجلس نشسته بود، گفت : آقاى من ، حالا …

ادامه نوشته »

لطيفه7

لطيفه راغب در محاضرات گويد: در قزوين دهى است شيعه نشين ، شخصى در آن ده رفت ، مردم آنجا نام او را پرسيدند، گفت : نام من ((عمر))است ، او را كتك زيادى زدند، آن شخص گفت : اشتباه كردم نام من ((عمران ))است او را بيشتر زدند، و به او گفتند اين حكمش از اولى سخت تر است …

ادامه نوشته »

دفع سرعت انزال

دفع سرعت انزال بدان كه از جمله چيزهايى كه رفع سرعت انزال مى كند و از جمله مجربات است تخم انجره را كوبيده و با پيه بى نمك ممزوج كنند، و چند مرتبه بر قضيب بمالند، كاملا مفيد و نافع خواهد بود. شعر درداكه دواى درد پنهانى ما افسوس كه چاره پريشانى ما. در عهده جمعى است كه پنداشته اند …

ادامه نوشته »

معما به اسم مسعود

معما به اسم مسعود دانه ها بهر نثار افشاند و دل بر سر نهاد شمع در بزم تو و دودش زسر بگذشته بود مقصود از ((دانه ها)) نقطه هاى شين شمع است و مراد از ((دل )) ميم شمع است و مراد از ((سر)) دودال اول است ، و بقيه هم واضع است .

ادامه نوشته »

فائده

فائده يكى از شعرا در كتابى كه در علم عروض تاءليف نموده است گفته است هر كه به سرعت تمام چند مرتبه پشت سر هم بگويد: ((خواجه تو چه تجارتى دارى ؟ به تو چه كه چه تجارتى دارم )). باز گويند هر كه پشت سر هم با سرعت تمام بگويد: ((سر شير و سركه هر سه سير، سيرى سى …

ادامه نوشته »

مطايبه

مطايبه راغب در محاضرات نقل كرده كه يكى از امراء بغداد كه نامش كوتكين بود، قولنجى او را عارض شد و طبيب دستور داد كه بايد حقنه (اماله ) كنى ، گفت : حقنه چيست ؟ طبيب حقنه را تعريف كرد كه بايد لوله را داخل در ماتحت (مقعد) كند تا رگها باز شود. آثار غضب و خشم در صورت …

ادامه نوشته »

حكايت

حكايت اصمعى گفت : داخل باديه شدم و كيسه اى پر از دينار برداشتم ، پيش زنى از اعراب به امانت گذاشتم پس چون طلب نمودم ، انكار كرد، پس آن زن را بردم به نزد شيخى از خود آن طائفه ، پس شيخ عرب گفت : او جز قسم راه ديگرى ندارد و من مى دانم تا او منكر …

ادامه نوشته »

معما به اسم على

معما به اسم على چو نام او گذرد بر صوامع ملكوت به قدر مرتبه هر يك زجا بلند شوند. يعنى هر يك از حروف ((زجا)) كه (ز) و (جيم ) و (الف ) است بقدر مرتبه خود ترقى كنند يعنى از آحاد به عشرات روند، پس ((ز)) عين مى شود و ((جيم ))لام و ((الف )) ى و از جمع …

ادامه نوشته »