از مقصود گر با غم عشق سازگار آيد دل بر مركب آرزو سوار آيد دل گر دل نبود كجا وطن سازد عشق ور عشق نباشد به چكار آيد دل
ادامه نوشته »اشعارى از محتشم
اشعارى از محتشم صحيفه اى كه در آن شرح هجر يار نويسم زگريه شسته شود گر هزار بار نويسم گهى بنامه زما ياد مى توان كردن بدين نمط دل ما شاد مى توان كردن صد نامه نوشتيم و جوابى نرسيده اين هم كه جوابى ننويسند جوابى است ترك جان اى يار جانى مشكل است بى تو يكدم زندگانى مشكل است …
ادامه نوشته »از حافظ
از حافظ حسب حالى ننوشتيم و شد ايامى چند قاصدى كو كه فرستم بتو پيغامى چند ما بدان مقصد عالى نتوانيم رسيد هم مگر لطف شما پيش نهد گامى چند
ادامه نوشته »اشعارى ديگر براى نامه نگارى مكتوب جانفزاى تو آمد بسوى من بوسيدم و بر اين دل بريان نهادمش از خوف آنكه آتش شوقم بسوزدش فى الحال بر دو ديده گريان نهادمش وز بيم آنكه اشك سر شكم بشويدش از ديده بر گرفتم و بر جان نهادمش
اشعارى ديگر براى نامه نگارى مكتوب جانفزاى تو آمد بسوى من بوسيدم و بر اين دل بريان نهادمش از خوف آنكه آتش شوقم بسوزدش فى الحال بر دو ديده گريان نهادمش وز بيم آنكه اشك سر شكم بشويدش از ديده بر گرفتم و بر جان نهادمش
ادامه نوشته »از دهقان
از دهقان چگونه نامه توانم نوشت بر محبوب كه اشك ديده من شستشو كند مكتوب (80)
ادامه نوشته »اشعار براى نامه نگارى
اشعار براى نامه نگارى جانا دل من در هوس روى تو باشد هر جا كه روم ميل دلم سوى تو باشد در مسجد اگر بهر عبادت بروم من محراب نمازم خم ابروى تو باشد باشد هوسم كه خاك پاى تو شوم مجذوب دو چشم دلرباى تو شوم آندم كه زند آتش شوقت شعله خواهم كه بجان و دل فداى تو …
ادامه نوشته »بوسه از صائب
بوسه از صائب دزدى بوسه عجب دزدى خوش عاقبتى است كه اگر باز ستانند دو چندان گردد.
ادامه نوشته »اشعار
اشعار هر جوانى كه بى ادب باشد گر به پيرى رسد عجب باشد. باشد به دل شكايت اگر از غمى تو را با هيچكس مباد كه اظهار آن كنى گر دوست است رنجه نمائيش دل زغم ور دشمن است خاطر او شادمان كنى وين هم غم دگر كه ز بيهوده گفتنى دلشاد دشمنان و غمين دوستان كنى ترسم اگر حكايت …
ادامه نوشته »ايهام از حافظ
ايهام از حافظ سحر گاه رهروى در سر زمينى بگفتا اين معما با قرينى كه اى صوفى شراب آنگاه شود صاف كه در شيشه بماند اربعينى اشاره است به بعثت حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه در سن چهل سالگى به پيامبرى رسيد(78)
ادامه نوشته »باز ايهام ديگرى در شعر عربى
باز ايهام ديگرى در شعر عربى (( قالت لترب معها جالسة اخيتى هذا الذى نراه من قالت فتى يشكو الهوى مخخيلا قالت لمن قالت لمن قالت لمن )) يعنى گفت : به دختر همقطار خود، اين جوان دلباخته كيست ، گفت : دلداده كسى است كه از من مى پرسد و لمن مى گويد كه تو خودت باشى .
ادامه نوشته »