74. گرسنه را نان تهى ، كوفته است

74. گرسنه را نان تهى ، كوفته است مسافر فقيرى خسته و گرسنه به سرايى رسيد، ديد مجلس باشكوهى است ، گروهى به گرد هم آمده اند و ميزبان بزرگوار از ميهانان پذيرايى مى كند و مهمانان هر كدام با لطيفه و طنز گويى مجلس را شاد و بانشاط نموده اند.

ادامه نوشته »

73. پارسا يعنى وارسته از دلبستگى به دنيا

73. پارسا يعنى وارسته از دلبستگى به دنيا پادشاهى دچار حادثه خطيرى شد. نذر كرد كه اگر در آن حادثه پيروز و موفق گردد. مبلغى پول به پارسايان بدهد. او به مراد رسيد و كام دلش بر آمد. وقت آن رسيد كه به نذرش وفا كند، كيسه پولى را به يكى از غلامان داد تا آن را در تامين مخارج …

ادامه نوشته »

باب سوم : در فضيلت قناعت

باب سوم : در فضيلت قناعت 85. نعمت بزرگ قناعت سائلى از اهالى مغرب (قسمتهاى آفرقاى شمالى ) در شهر حلب (واقع در سوريه ) بازرگانان عرب آمد و گفت : ((اگر شما انصاف مى داشتيد، و ما قناعت ، رسم سؤ ال و گدايى از جهان برداشته مى شد.)) اى قناعت ! توانگرم گردان كه وراى تو هيچ نعمت …

ادامه نوشته »

71. غم نان و عيال ، عامل بازدارى از سير در عالم معنى

71. غم نان و عيال ، عامل بازدارى از سير در عالم معنى يكى از شاهان ، از عابدى عيالمند پرسيد: ((ساعات شبانه روز خود را چگونه مى گذرانى ؟ )) عابد جواب داد: ((همه شب را با مناجات و سحر را با دعاى روا شدن حاجتها مى گذرانم و همه روز در فكر مخارج زندگى و تاءمين معاش اهل …

ادامه نوشته »

70. گله از همسر ناسازگار

70. گله از همسر ناسازگار با كاروان ياران به سوى دمشق رهسپار شديم . به خاطر موضوعى از آنها ملول و دلتنگ شدم . تنها سر به بيابان بيت المقدس نهادم و با حيوانات بيابان ماءنوس شدم . سرانجام در آنجا به دست فرنگيان (203)

ادامه نوشته »

69. ديدار به اندازه موجب محبت بيشتر است

69. ديدار به اندازه موجب محبت بيشتر است ابوهريره (يكى از اصحاب پيامبر اسلام ) هر روز به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله مى رسيد. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: يا ابا هريرة زرنى غبا، تزدد حبا: اى ابو هريره ! يك روز در ميان به ديدار من بيا، تا بر دستى تو …

ادامه نوشته »

68. آرامش در سايه قناعت

68. آرامش در سايه قناعت عمر يكى از شاهان ، به پايان رسيد. چون جانشين نداشت چنين وصيت كرد: ((صبح ، نخستين شخصى كه از دروازه شهر وارد گرديد، تاج پادشاهى را بر سرش بگذاريد و كشور را در اختيارش قرار دهيد.))

ادامه نوشته »

67. اعتراض به عابد بى خبر از عشق

67. اعتراض به عابد بى خبر از عشق در يكى از سفرهاى مكه ، گروهى از جوانان باصفا و پاكدل ، همدم و همراه من بودند و زمزمه عارفانه مى نمودند و شعرى مناسب اهل تحقيق مى خواندند و با حضور قلبى خاص به عبادت مى پرداختند.

ادامه نوشته »

66. نعره شوريده دل

66. نعره شوريده دل   يك شب از آغاز تا انجام ، همراه كاروانى حركت مى كردم . سحرگاه كنار جنگلى رسيديم و در آنجا خوابيديم . در اين سفر، شوريده دلى (193) همراه ما بود، نعره از دل بركشيد و سر به بيابان زد، و يك نفس به راز و نياز پرداخت . هنگامى كه روز شد، به او …

ادامه نوشته »

65. با نيكى كردنت عيبجو را شرمنده ساز

65. با نيكى كردنت عيبجو را شرمنده ساز پيش يكى از خردمندان بزرگ گله كردم كه فلان كس گواهى داده كه من فاسق هستم . او در پاسخ گفت : تو با نيكى كردن به او، او را شرمنده ساز. تو نيكو روش باش تا بدسگال به نقص تو گفتن نيابد مجال چو آهنگ بربط بود مستقيم كى از دست …

ادامه نوشته »