لطيفه54

لطيفه فردى رفت در مغازه ميوه فروشى ، خواست بگويد: آقا ليموبم داريد زبانش بر عكس چرخيد و گفت : آقا بيمولم داريد؟

ادامه مطلب

لطيفه53

لطيفه يكى دوست خود را در خيابان ديد كه با بچه اش مى آيد، از او پرسيد كه نام پسرت چيست ؟ گفت : غلام شما، قنفذ تو عمرى و او غلام توست .

ادامه مطلب

لطيفه52

لطيفه شخصى به نزد دوستش رسيد، از او پرسيد مدتى است تو را نمى بينم در جواب گفت : مريضم گفت : ناراحتى شما چيست ؟ دوستش گفت : چند روزى است كه غذايم هضم نمى شود دوستش گفت : آقا كارى ندارد غذاى هضم شده بخوريد.

ادامه مطلب

لطيفه51

لطيفه شخص داش منشى در يكى از پياده روهاى تهران حركت مى كرد با عصاى خود به پشت شخصى زد و گفت : آقا اينجا چهار راه مخبرالدوله است ؟ او گفت : نه آقا اينجا ستون فقرات بنده است .

ادامه مطلب

او حدى

او حدى در خانه دلم گرفت از تنهائى رفتم بچمن چو بلبل شيدائى چون ديد مرا سرو سهى سرجنباند يعنى بچه داخوشى به بستان آئى (158)  

ادامه مطلب

مى بايد رفت

مى بايد رفت از ملكت وجود ميبايد رفت دير آمده ايم و زود مى بايد رفت زين بحر هرآنكه سر بدون زد چو حباب تا چشم زهم گشود مى بايد رفت  

ادامه مطلب

اجابت نكنم

اجابت نكنم دنيات نداده ام نه از خوارى تست كونين مرا رشك وفادارى تست هر چند دعا كنى اجابت نكنم زيرا كه مرا محبت زارى تست  

ادامه مطلب

گر حق طلبى

گر حق طلبى دنيا طلبا تو خسته و رنجورى عقباطلبا تو از حقيقت دورى گر حق طلبى و با حقيقت باشى در هر دو جهان مظفر و منصورى  

ادامه مطلب

گريه بى حاصل

گريه بى حاصل دور از تو هر شب تا سحر گريان چو شمع محفلم تا خود چه باشد حاصلى از گريه بى حاصلم چون سايه دور از روى تو افتاده ام در كوى تو چشم اميدم سوى تو، و اى از اميد باطلم از بسكه با جان و دلم ، اى جان و دل آميختى چون نكهت از آغوش گل …

ادامه مطلب