37. عزت با رنج ، بهتر از ذلت بى رنج دو برادر بودند كه يكى از آنها در خدمت شاه به سر مى برد و زندگى خوشى داشت و ديگرى از كار بازو، نانى به دست مى آورد و مى خورد و همواره در رنج كار كردن بود. يك روز برادر توانگر به برادر زحمت كش خود گفت : ((چرا …
ادامه مطلب36. نجات يافتن نيكوكار و هلاكت بدكار
36. نجات يافتن نيكوكار و هلاكت بدكار با گروهى از بزرگان در كشتى نشسته بودم . كشتى كوچكى پشت سر ما غرق شد. دو برادر از آن كشتى كوچك ، در گردابى در حال غرق شدن بودند. يكى از بزرگان به كشتيبان گفت : ((اين دو نفر را از غرق نجات بده كه اگر چنين كنى ، براى هر كدام …
ادامه مطلب35. كنترل خشم
35. كنترل خشم يكى از پسران هارون الرشيد (پنجمين خليفه عباسى ) در حالى كه بسيار خشمگين بود نزد پدر آمد و گفت : ((فلان سرهنگ زاده به مادرم دشنام داد.)) هارون ، بزرگان دولت را احضار كرد و به آنها گفت : ((جزاى چنين شخصى كه فحش ناموسى داده است چيست ؟ ))
ادامه مطلب34. نتيجه نيكوكارى
34. نتيجه نيكوكارى يكى از وزيران به زير دستانش رحم و احسان مى كرد و همواره واسطه نيكى رسانى به آنها بود. از قضاى روزگار به خاطر كارى ، او مورد سرزنش و خشم شاه قرار گرفت (و زندانى شد). همه كارمندان در خلاصى و نجات او سعى مى كردند و ماءمورين زندان ، نسبت به او مهربانى مى نمودند …
ادامه مطلب33. دروغگويى جهانگردها
33. دروغگويى جهانگردها شيادى (118) بر زلف سرش ، گيسوهايى بافت ((و خود را به شكل علويان (فرزندان على عليه السلام ) در آورد، با توجه به اينكه بافتن گيسو در آن عصر در ميان فرزندان على عليه السلام معمول بود )) او با اين كار، خود را به عنوان علوى معرفى كرد و به ميان كاروان حجاز رفت و …
ادامه مطلب32. انتخاب راءى شاه براى دورى از سرزنش او
32. انتخاب راءى شاه براى دورى از سرزنش او انوشيروان (يكى از شاهاه معروف ساسانى )چند وزير داشت ، آنها با هم درباره يكى از كارهاى مهم كشور به مشورت پرداختند و هر يك از آنها داراى رايى بود و راءى ديگران را نمى پسنديد. بوذرجمهر(وزير برجسته انوشيروان ) راءى انوشيروان را برگزيد. وزيران در غياب شاه به بوذرجمهر گفتند: …
ادامه مطلب31. پرهيز از تحمل بار سنگين گناه
31. پرهيز از تحمل بار سنگين گناه پادشاهى فرمان داد تا بى گناهى را اعدام كنند، )زيرا به خاطر بى اعتنايى او، بر او خشمگين شده بود.) بى گناه گفت : ((اى شاه به خاطر خشمى كه نسبت به من دارى آزار و كشتن مرا مجوى ، زيرا اعدام من با قطع يك نفس پايان مى يابد، ولى بار گناه …
ادامه مطلب30. نصيحت ذوالنون مصرى
30. نصيحت ذوالنون مصرى (ذوالنون مصرى در قرن سوم مى زيست و از عرفاى آن عصر بود. بعضى او را از شاگردان مالك بن انس مى دانند) يكى از وزيران نزد او رفت و از همت و خود گفت : ((روز و شب به خدمت شاه اشتغال دارم و به خير او اميدوار مى باشم و از مجازاتش هراسان هستم …
ادامه مطلب29. فقير آزاده در برابر شاه
29. فقير آزاده در برابر شاه فقيرى وارسته و آزاده ، در گوشه اى نشسته بود. پادشاهى از كنار او گذشت . آن فقير بر اساس اينكه آسايش زندگى را در قناعت ديده بود، در برابر شاه برنخاست و به او اعتنا نكرد.(110) پادشاه به خاطر غرور و شوكت سلطنت ، از آن فقير وارسته رنجيده خاطر شد و گفت …
ادامه مطلب28. برترى زور علم بر زور تن
28. برترى زور علم بر زور تن كشتى گيرى در فن كشتى گيرى قهرمان قهرمانان كشتى بود و سيصد و شصت رمز پيروزى در كشتى بر حريف را مى دانست و هر روز با بكار بردن يكى از آن رموز، كشتى مى گرفت . او به يكى از جوانان علاقمند بود، و سيصد و پنجاه و نه رمز پيروزى در …
ادامه مطلب