فصل 12. جمع بين اختيار و اضطرار، و معناى امر بين الامرين

فصل 12. جمع بين اختيار و اضطرار، و معناى امر بين الامرين
تحقيقا دانستى كه آنچه در اين عالم ايجاد مى شود، پيش از وجودش ، در عالم ديگرى كه فوق اين عالم است با هيئت و زمانش تقدير و طرح شده است . و نيز ثابت است كه خداى بزرگ بر تمام ممكنات قادر است و هيچ چيز، با واسطه يا بدون واسطه ، از مصلحت و علم و قدرت و ايجاد او بيرون نيست . بنابراين ، هدايت و ضلالت ، ايمان و كفر، خوب و بد، سود و زيان و ساير چيزهاى متقابل همه و همه بالذات يا بالعرض به قدرت و تاءثير و علم و اراده و خواست او منتهى مى گردد. پس اعمال و كارهاى ما مانند ساير موجودات و كارهاشان به قضا و قدر اوست ، و به همين سبب صدور اين كارها از ما واجب و بدون تخلف است ولى به واسطه اسباب و عللى از قبيل ادراكات و اراده ها و حركات و سكنات ما و نيز اسباب برتر ديگرى كه از علم و تدبير ما پنهان و از قدرت و تاءثير ما بيرون است .


پس فراهم آمدن اين امور كه همان اسباب و شرايط است همراه با برطرف بودن موانع ، علت تامه است كه با وجود آن ، وجود آن امرى كه تدبير شده و مورد قضا و قدر قرار گرفته وجوب مى يابد، و با تخلف يكى از آن علل يا حصول مانعى ، وجود آن چيز در محل امتناع باقى مانده ، و در قياس با هر يك از اسباب وجودى ، ممكن وقوعى خواهد بود.
و چون از جمله اسباب – به ويژه اسبابى كه به ما نزديكترند – اراده و تفكر و تخيل ماست و خلاصه آنچه ما اختيار مى كنيم يكى از دو طرف انجام يا ترك است ، بنابراين فعل به اختيار ماست ، زيرا خداوند نيرو و قدرت و توان را به ما عطا فرموده تا ما را بسنجد كه كداممان بهتر عمل مى كنيم با اينكه عملش احاطه دارد (و از نتيجه اين آزمايش و سنجيدن آگاه است ). پس ‍ وجوب آن فعل با امكان آن منافات نداشته و ضرورى بودنش تضاد و تدافعى با اختيارى بودن آن ندارد. چگونه چنين نباشد و حال آنكه جز با اختيار به مرحله وجوب نرسيده است . و شكى نيست كه قدرت و اختيار مانند ديگر اسباب چون ادراك و علم و اراده و تفكر و تخيل و قوا و آلات آن ، همه و همه كار خداست نه كار و اختيار ما وگرنه تسلسل قدرتها و اراده ها تا بى نهايت پيش مى رفت .
توضيح اينكه : ما اگر چه هرگاه بخواهيم انجام مى دهيم و اگر نخواهيم انجام نمى دهيم ، ولى اين طور نيست كه بتوانيم هرگاه بخواهيم بخواهيم و هرگاه نخواهيم نخواهيم ، بلكه هرگاه مى خواهيم اين خواست ما به خواست ما نيست بلكه بدون خواست ماست (به تعبير ديگر، اختيارى نيست )، پس ‍ مشيت و خواست به دست ما نيست ، چه اگر به دست ما بود به مشيت ديگرى نيازمند بوديم و اين تا بى نهايت ادامه مى يافت .
و صرف نظر از محال بودن تسلسل ، گوييم : همه خواستهاى نامتناهى ما – آنگونه كه هيچ خواستى بيرون از آنها نباشد – از دو حال خارج نيست : يا اين است كه وقوع آن به سبب امرى خارج از خواست ماست يا به سبب خواست ماست ، شق دوم باطل است ، زيرا (فرض اين است كه همه مشيت ها را در نظر گرفته ايم پس ) ممكن نيست خواستى خارج از مجموع جمله مشيتهاى ما باشد. و شق اول صحيح است كه همان مطلوب ماست . پس روشن شد كه مشيت و خواست ما تحت قدرت ما نيست ، چنانكه خداى بزرگ فرموده : و ما تشاؤ ون الا اءن يشاء الله (464): ((و شما نمى خواهيد مگر آنچه را خدا مى خواهد.))
پس ما در مشيت و خواست خود مضطر و ناچاريم ، مشيت در پى داعى و انگيزه پيدا مى شود و داعى همان تصور ظنى يا تخيلى يا علمى چيز ملائم و موافق است ، زيرا وقتى ما چيزى را ادراك مى كنيم ، اگر آن را دفعة با قوه وهم يا بديهت عقل ملائم يا منافر خود يافتيم ، شوقى به جذب يا دفع آن در ما برانگيخته مى شود، و تاءكيد اين شوق همان عزم جازم است كه ((اراده )) ناميده مى شود. و چون اين اراده با قدرتى كه همان هيئت قوه فاعله است ضميمه گردد، آن قوت به سوى تحريك اعضاى ابزارى همچون عضلات و غيرها برانگيخته مى شود و در نتيجه فعل حاصل مى گردد.
پس هرگاه داعى و انگيزه فعل – كه مشيت از آن سرچشمه مى گيرد – تحقق يابد مشيت تحقق مى پذيرد، و چون مشيت كه قدرت را به سوى مقدورش ‍ منصرف مى دارد تحقق يابد، ناچار قدرت منصرف به آن مقدور مى گردد و راهى براى مخالفت و نافرمانى ندارد. بنابراين ، حركت به طور لزوم و ضرورت با قدرت پيدا مى شود، و قدرت به طور ضرورى محرك است وقتى كه مشيت جزميت پيدا كند و مشيت نيز ضرورتا در قلب در پى پيدايش داعى پديد مى آيد. اينها ضرورياتى است كه برخى مترتب بر برخى ديگر است ، و ما نمى توانيم هيچ كدام از آنها را هنگام تحقق چيزى كه قبل از او قرار دارد كنار بزنيم ، پس نمى توانيم مشيت را به هنگام تحقق انگيزه فعل ، و انصراف قدرت را به سوى مقدورش پس از پيدايش مشيت دفع نماييم . پس ما در تمام اين موارد مضطر و ناچاريم . از اين رو در عين داشتن اختيار مجبوريم ، پس ما مجبور بر اختيار مى باشيم (يعنى مختاريم ولى اين اختيار داشتن ما به دست خودمان نيست ، و به تعبير ديگر: در افعال خود مختاريم ولى در اختيار خود مختار نمى باشيم ).

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.