فصل 6. شگفتيهاى جهان

فصل 6. شگفتيهاى جهان
حال كه در بدن و روح خود نگريسته و پاره اى از شگفتيهاى آن ها را شناختى ، اينكه به زمينى كه جايگاه توست بنگر، و نظرى به نهرها، درياها، كوهها، معدنها، گياهان و حيوانات آن انداز و سپس از آنها به آسمانها و ملكوت اوج گير.
زمين
از نشانه هاى خداى بزرگ آن است كه زمين را بستر و گاهواره ساخته و براى آدميان راههايى در آن نهاده و آن را رام نموده تا بر دوش آن را نرود. سپس ‍ اطراف آن را گسترده به گونه اى كه آدميان از رسيدن به همه جوانب آن عاجزند هر چند عمرهاى دراز سپرى كنند و بسيار به گردش پردازند،(544) و آن را سنگين و بى حركت قرار داده (545) و كوهها را چون ميخ در آن فرو برده تا از حركت و اضطرابش باز دارد: الم نجعل الارض مهادا، و الجبال اوتادا(546) : ((آيا زمين را گاهواره ، و كوهها را ميخا(ى آن ) نساختيم ))؟


و القى فى الارض رواسى ان تميد بكم : (547) ((و در زمين كوههايى بزرگ افكند تا شما را نلرزاند.))
هذا خلق الله فارونى ماذا خلق الذين من دونه : (548) ((اين آفرينش خداست ، پس مرا بنماييد كه ديگران غير خدا چه آفريده اند؟)) روى زمين جايگاه زندگان و درون آن جاى مردگان است : الم نجعل الارض كفاتا، احيا و امواتا: (549) ((آيا زمين را جايگاهى نساختيم ، براى زندگان و مردگان ؟))
مولايمان امام زين العابدين عليه السلام در تفسير آيه الذى جعل لكم الارض فراشا: (550) ((خدايى كه زمين را بستر شما ساخت )) فرمود: ((خداوند زمين را ملايم طبع و سازگار با بدنهاى شما قرار داد، نه بسيار گرم و سوزان ساخت تا شما را بسوزاند و نه بسيار سرد كه شما را منجمد سازد، نه بسيار خوشبو كه سر درد گيريد و نه بسيار بد بود كه به رنج و زحمت افتيد، نه بسيار نرم مثل آب كه شما را غرق كند و نه بسيار سخت كه در خانه سازى و ساختمانها و كندن گور مردگان براى شما ايجاد مشكل كند، ولى خداى بزرگ از متانت و استحكام چندان در آن نهاد كه بتوانيد از آن بهره مند شويد و بر روى آن قرار گيريد و بدنها و ساختمانهاى شما بر روى آن قرار گيرد، و در آن چيزى نهاد تا براى خانه ها و گورهاى شما و بسيارى از منافع شما منقاد و آماده باشد)). اين حديث را در ((توحيد)) روايت كرده است .(551)
در سخن اميرمؤ منان عليه السلام آمده است :
((پس منزه است خدايى كه زمين را پس از موج زدن آبهايش نگه داشت ، و پس از رطوبت اطرافش خشك و منجمد ساخت ، پس آن را گاهواره آفريدگانش نهاد و آن را براى ايشان چون بسترى گسترد، بر بالاى دريايى پر آب كه راكد است و روان نيست و بر پاى است و گردان نيست ، بادهاى سخت آن را باز و پس برد، و ابرهاى بارنده چون مشكش بجنباند.)) (552)
((خدايى كه آن را نگاه داشت بى آنكه بدان مشغول باشد، و بر جايش ‍ ميخكوب ساخت بى آنكه بر جايى استوار باشد، بدون پايه ها برپايش ‍ داشت ، و بدون ستونها بالايش فراشت ، و از كژيها و خميدن نگاهش ‍ داشت ، و از افتادن و شكافتن بازش داشت . ميخهايش (كوهها) را استوار و سدهايش را گرداگردش برافراخت )). (553)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.