فصل 17. سخنى در پايان اين فصلها
بدان كه اگر ما عمرهايى دراز صرف كنيم نمى توانيم آنچه را كه خداوند بزرگ دانش آن را به ما عطا فرموده بيان داريم ، با آنكه آنچه ما مى دانيم نسبت به آنچه اوليا و عالمان مى دانند، و آنچه آنان مى دانند نسبت به آنچه پيامبران مى دانند و آنچه پيامبران مى دانند نسبت به آنچه فرشتگان مقرب مانند جبرئيل و اسرافيل و غير آنان – صلوات الله عليهم – مى دانند بسيار اندك است ، تازه همه دانشهاى پيامبران و فرشتگان و جن و انس نسبت به علم خداى سبحان متعال اصلا شايسته نام دانش نيست بلكه بهتر است دهشت و تحير ناميده شود. منزه خدايى كه آنچه خواست به بندگانش آموخت ، سپس همه آنان را مخاطب ساخته فرمود: و ما اوتيتم من العلم الا قليلا: (607) ((و شما را از دانش نداده اند جز اندكى )).
آنچه گذشت بيان جمله مواردى است كه انديشه متفكران مى تواند در اين زمينه در فضاى آفرينش الهى به پرواز درآيد. و در آن سخنى از تفكر در ذات خداوند نيست ، ولى انديشه درباره خلق ناگزير به شناختت خالق و عظمت و جلال و قدرت او مى انجامد، و هر چه بيشتر به عجايب آفرينش خدا آشنا شوى شناخت از جلال و عظمت او بيشتر خواهد شد، درست مانند آنكه عالمى را كه به جهت معرفتى كه به علم او دارى بزرگ مى شمارى پيوسته به مطالعه غرايب تصنيف يا شعر او مى پردازى و از اين راه به معرفت بيشترى از او دست مى يابى ، و به همان اندازه توقير و تعظيم و احترامت به او افزون مى گردد، حتى هر يك از كلمات او و هر بيتى از اشعار او بر موقعيت او در دل تو مى افزايد و موجب عظمت او در قلب تو مى شود.
همين گونه در آفرينش خدا و تصنيف و تاءليف او – كه هر چه هست آفريده و تصنيف اوست – بنگر؛ و البته انديشه و تفكر در آن ها هيچ گاه پايان نمى پذيرد و هر بنده اى به اندازه روزى خود از آن بهره مند مى شود.(608)
پاك خدايا كه آفريننده آسمانها و زمين هستى ، چه بزرگ است آنچه از آفريده هاى تو كه مى بينيم ، و چه كوچك است عظمت آنها در جنب قدرت تو! و چه هول انگيز است آنچه از ملكوت تو كه مشاهده مى كنيم ، و چه ناچيز است آن ها در برابر آنچه از سلطنت تو كه از نظر ما پنهان است ! و چه فراوان است نعمتهاى تو در دنيا، و چه كوچك است آن همه نعمت در برابر نعمت آخرت !
پايان سخن در خداشناسى ، و سپاس خداى يگانه را.