فصل 3. امامان عليهم السلام محدث اند(859)

فصل 3. امامان عليهم السلام محدث اند(859)
در ((بصائر الدرجات )) به سند خود از حكم بن عتيبه روايت كرده است كه : روزى بر على بن الحسين عليه السلام وارد شدم ، به من فرمود: اى حكم ، آيا مى دانى آن نشانه اى كه على بن ابى طالب عليه السلام از روى آن قاتل خود را مى شناخت و امور بزرگ و مهمى را به مردم خبر مى داد چيست ؟ من پيش خود گفتم : اينك بر علم بسيارى از على بن الحسن دست يافتم كه بدان سبب آن امور بزرگ و مهم را مى خواهم دانست ؛ در پاسخ گفتم : نه ، به خدا سوگند، آن نشانه را نمى دانم ، شما اى پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله مرا از آن خبر دهيد. فرمود: آن ، به خدا سوگند، اين سخن خداست كه : و ما ارسلنا (من ) قبلك من رسول و لا نبى (و لا محدث ) ((و پيش از تو هيچ رسول و نبى (و محدثى ) را نفرستاديم مگر…)). گفتم : آيا على بن ابى طالب عليه السلام محدث بود؟ فرمود: آرى ، و هر امامى از ما خاندان محدث است .(860)
و به سند خود از حمران روايت كرده است كه : به آن حضرت گفتم : آيا به من نفرمودى كه على عليه السلام محدث بود؟ فرمود: چرا، گفتم : چه كسى با او سخن مى گفت ؟ فرمود: فرشته اى با او سخن مى گفت . گفتم : درباره او بگويم نبى است يا رسول است ؟ فرمود: نه ، بلكه بگو: مانند يار سليمان و يار موسى است (861) و داستان او داستان ذوالقرنين مى باشد.(862)
و به سند خود از امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه : على عليه السلام محدث بود، و سلمان محدث بود. گفتم : نشانه محدث چيست ؟ فرمود: او را فرشته اى مى آيد و مطالب چنين و چنان را در دل او مى افكند.(863)
و در روايت ديگرى است : خداوند فرشته اى را برمى انگيزد كه در گوش وى مطالب چنين و چنان را طنين مى افكند.(864)
و در روايت ديگرى است : در جنگ بنى قريظه و بنى النضير جبرئيل عليه السلام در سمت راست و ميكائيل در سمت چپ على عليه السلام بودند و با او سخن مى گفتند.(865)
و در حديث صحيح ديگرى از پدر آن حضرت روايت كرده است كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله مطالبى را بر على عليه السلام املا مى كرد سپس ‍ اندكى خوابش برد و چرتى زد، چون بيدار شد نگاهى به نوشته انداخت و دست خود را دراز كرد و فرمود: چه كسى اين را بر تو املا كرد؟ فرمود: شما. رسول خدا فرمود: نه ، بلكه جبرئيل املا كرده است . (866)
و نيز با سند خود از آن حضرت روايت كرده است كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: دوازده نفر از خاندان من محدث اند. (867)
و به سند خود از حارث بن مغيره بصرى روايت كرده است كه : به امام صادق عليه السلام گفتم : فدايت شوم ، چيزى را كه از امام مى پرسند و امام اطلاعى از آن ندارد، از كجا آن را مى داند؟ فرمود: در دلش مى افتد يا در گوشش نواخته مى شود. (868)
و ديگرى از آن حضرت پرسيد: چگونه است كه ما گاهى از شما پرسش ‍ مى كنيم و با شتاب پاسخ مى گويى و گاه سر به زير مى افكنى سپس پاسخ مى دهى ؟ فرمود: آرى ، مطلب در گوش و دل ما افكنده مى شود، هرگاه افكنده شود ما بدان لب مى گشاييم ، و هرگاه از ما بازداشته شود ما نيز خوددارى مى كنيم .(869)
و در روايت ديگرى است : گاهى شنيدن است ، گاهى الهام و گاهى هر دو با هم . (870)
و در روايت ديگرى است : وحيى است مانند وحيى كه به مادر موسى شد.(871)
و در روايت ديگرى است : محدث چيست ؟ فرمود: در گوش او نواخته مى شود و صدايى مانند صداى طشت (چيزى كه در طشت افتد و صدا كند) مى شنود. يا بر قلبش كوفته مى شود و صداى افتادن چيزى را مى شنود مانند صداى افتادن زنجير در طشت . گفتم : چنين كسى نبى است ؟ فرمود: نه ، مانند خضر و ذوالقرنين (از بندگان خاص خدا) است .(872)
و به سند خود روايت كرده كه از آن حضرت از مقدار علمشان سؤ ال شد، فرمود: تفسير شده است (زمان ، آن را تفسير نموده است )، علم آينده نيز (در كتابى ) نوشته است ، و علم حادث همان است كه در دلها مى افتد و در گوشها نواخته مى شود، و اين برترين نوع علم ماست ، و البته پس از پيامبر ما پيامبرى وجود ندارد، (يعنى اين نوع علم دليل بر پيامبرى ما نيست )(873)
و به سندش از محمد بن فضيل روايت كرده كه : به ابوالحسن (امام هفتم يا هشتم ) عليه السلام گفتم : براى ما از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرموده : علم ما غابر است ، و مزبور، علم ما به حوادث آينده است (874)، و افتادن در دلها همان الهام است ، و نواخته شدن در گوشها آن است كه از فرشته صورت مى گيرد.(875)
و زراره مانند همين روايت را از امام صادق عليه السلام روايت كرده ، گويد: گفتم : (شخص محدث ) چگونه مى داند كه اين صدا از فرشته است و بيم نمى برد كه از شيطان باشد آن گاه كه شخص گوينده را نمى بيند؟ فرمود: آرامشى بر او افكنده مى شود و از آن رو مى فهمند كه از فرشته است ، و اگر از شيطان مى بود بيم و هراسى به او دست مى داد، گرچه – اى زراره – شيطان با صاحب اين امر كارى ندارد.(876)
و به سند خود روايت كرده كه ابوبصير از امام باقر عليه السلام پرسيد: فدايت شوم ، عالم شما به چه وسيله مى داند؟ فرمود: اى ابا محمد، عالم ما غيب نمى داند – (ولى به خودش هم واگذار نمى شود) و اگر خداوند عالم ما را به خود واگذارد مانند يكى از شما خواهد بود – ولى ساعت به ساعت سخنى با او در ميان گذاشته مى شود.(877)
و به سند خود از امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: همانا صحف ابراهيم و الواح موسى نزد ماست . ابوبصير گفت : راستى كه اين همان علم است ! فرمود: اى ابا محمد، اين همان علم نيست بلكه اثر و يادگار (گذشتگان ) است ، علم آن است كه در شب و روز اتفاق مى افتد، روز به روز و ساعت به ساعت .(878)
و به سند صحيح خود روايت كرده كه از آن حضرت سؤ ال شد: كه علم عالمشان آيا حكمتى است كه در سينه اش افكنده مى شود، يا از رسول خدا صلى الله عليه و آله به ارث رسيده است ، يا طنينى است كه در گوشش ‍ نواخته مى شود؟ امام صادق عليه السلام فرمود: هم اين است و هم آن ، – ارثى است كه از رسول خدا و على بن ابى طالب عليه السلام رسيده ، علمى است كه صاحبش بدان سبب از مردم بى نياز است ولى مردم از او بى نياز نمى باشند.(879)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.