فصل 5. احاديث عامه درباره امامان دوازده گانه

فصل 5. احاديث عامه درباره امامان دوازده گانه
حافظ ابوعبدالله محمد بن ابى نصر بن عبدالله حميدى از علماى عامه در كتاب ((الجمع بين الصحيحين )) كه مورد اتفاق و قبول عامه است ، از جابر بن سمره روايت كرده كه گفت : از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرموده : پس از من دوازده امير خواهد بود – سپس كلمه اى گفت كه من نشنيدم و پدرم گفت كه حضرت فرمود – همگى از قريش اند. (973)
و در روايت ديگرى افزوده : و همگى آنان به مانندشان ديده نشود.
و در روايت ابى عيينه گويد: آن حضرت فرمود: كار مردم پيوسته برقرار است تا زمانى كه دوازده مرد زمام آنان را به دست دارند.(974)
و در روايت عامر بن سعد بن ابى وقاص آمده : اين دين پيوسته تا قيام قيامت برپاست و بر شما دوازده خليفه خواهد بود كه همگى از قريش اند. (975)
و در روايت عامر شعبى است : اين دين پيوسته عزيز و دور از دسترس ‍ (دشمنان ) است تا زمانى كه دوازده خليفه در آن حكومت مى كنند.(976)
و در ((مسند)) احمد حنبل از مسروق روايت است كه گفت : با عبدالله بن مسعود در مسجد بوديم و او براى ما قرائت مى كرد، كه مردى آمد و گفت : اى پسر مسعود، آيا پيامبرتان شما را خبر داده كه پس از او چند خليفه خواهد بود؟ گفت : آرى ، به تعداد نقيبان بنى اسرائيل (كه دوازده تن بودند).(977)
و ابو عبدالله جعفر بن محمد بن احمد دوريستى از آنان به سند مرفوع از ابن عباس روايت كرده كه گفت : از رسول خدا صلى الله عليه و آله در هنگام وفاتشان پرسيدم : اگر آنچه ما از آن به خدا پناه مى بريم (وفات شما) فرا رسيد پس به كه روى آوريم ؟ پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام اشاره كرد و فرمود: به اين ، زيرا او با حق است و حق با اوست ، و پس از او يازده امام خواهند بود كه اطاعتشان مانند اطاعت او واجب است .(978)
و از عايشه پرسيدند: براى رسول خدا صلى الله عليه و آله چند خليفه است ؟ گفت : رسول خدا صلى الله عليه و آله به من خبر داده كه پس از او دوازده خليفه خواهد بود. راوى گفت : به او گفتم : آنها كيانند؟ گفت : نامهاى آنان به املاى رسول خدا نزد من مكتوب است گفتم : آن را به من عرضه كن و او خوددارى نمود.(979)
و از عباس بن عبدالمطلب روايت است كه پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: اى عمو، دوازده تن از اولاد من حكومت خواهند كرد، سپس امورى ناپسند و سختيهايى بزرگ روى خواهد داد، سپس مهدى از اولاد من خروج مى كند، خداوند كار او را يك شبه سامان مى دهد، پس زمين را از عدل و داد پر مى كند همان گونه كه از ستم پر شده باشد، و در زمين به اندازه اى كه خدا خواهد مى ماند، سپس دجال خروج مى كند.(980)
اين گونه روايات در كتب عامه به حد استفاضه (شهرت ) نقل گرديده است . و اما در نزد ما به حد تواتر با نصوصى روشن و آشكار و با تفصيل كه شكى در آنها باقى نمى ماند روايت شده است ، و هر يك از آنان عليهم السلام بر امام پس از خود تصريح فرموده و ياران خود را به امامت و نام و صفت او خبر داده است . و بى شك طهارت و راستگويى همگى آنان در نزد همه علماى معتبر اسلام به ثبوت رسيده ، و اين بهترين دليل بر حجيت آنان است نه ديگران كه در فضل و حالشان اختلاف هست . و نيز عصمت و ولايت الهى آنان در نزد ما ثابت است ، و شرف و فضل و حجيت آنان از تتبع در آثار و معارفشان به خوبى معلوم است به گونه اى كه شكى در آن راه ندارد.
شيخ صدوق محمد بن على بن بابويه قمى رحمة الله در كتاب ((اكمال الدين و اتمام النعمة )) گويد:
از بهترين دليلها بر امامت (امامان شيعه ) آن كه : خداوند نشانه راستگويى پيامبر صلى الله عليه و آله را آن قرار داد كه حضرتش داستان تمام پيامبران گذشته عليهم السلام و تمام علوم تورات و انجيل و زبور را براى مردم آورد بدون آنكه به حسب ظاهر نوشتن بداند يا با يك نصرانى يا يهودى تماس ‍ داشته باشد، و اين بزرگترين نشانه نبوت او بود. اينك درباره امامان مى بينيم كه حسين بن على عليه السلام به شهادت رسيد و فرزندش على بن الحسين عليه السلام را كه در سنين جوانى بود و كمتر از بيست سال داشت (981) از خود به يادگار گذاشت و آن حضرت از مردم كناره گرفت و با كسى ملاقات نكرد و جز خواص از اصحابش كسى با او ملاقات نداشت و در نهايت عبادت به سر مى برد و به خاطر شرايط سخت زمان و ستم بنى اميه جز اندكى علم از آن حضرت تراوش نكرد. آن گاه فرزندش محمد بن على كه به جهت شكافتن علوم ، باقر ناميده مى شد پا به صحنه گذاشت و كارى بزرگ و شگفت در زمينه علوم دين و كتاب و سنت و سيره و اخبار جنگها آورد.
و پس از او فرزندش جعفر بن محمد عليه السلام نيز از همان علوم در حد وافرى ظهور داد، و فنى از فنون علم نماند مگر آنكه مطالب بسيارى در آن زمينه آورد، قرآن و سنن را تفسير كرد و اخبار جنگها و اخبار انبيا از آن حضرت نقل شد بدون آنكه آن حضرت و پدرش امام باقر يا امام سجاد عليهم السلام نزد احدى از راويان عامه يا فقهاى آنان ديده شوند و از آنان چيزى بياموزند. و اين خود بهترين دليل است بر اينكه آنان علم را از رسول خدا و على عليه السلام و هر امامى از امام پيشين فراگرفته است .
روش همه امامان عليهم السلام در علم چنين بود، درباره حلال و حرام از آنان سؤ ال مى شد و آنان پاسخهاى هماهنگ مى دادند بدون آنكه آن را از احدى از مردم آموخته باشند. پس كدام دليل از اين بهتر بر امامت آنان و اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را نصب فرموده و تعليمشان نموده و علم خويش و علوم پيامبران پيش از خود را بديشان سپرده است ؟ و آيا عادتا ديده ايم كه از كسى علومى مانند آنچه از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام به ظهور پيوسته ظاهر شده باشد بدون آنكه از كسى آموخته باشد؟ (982) (پايان كلام صدوق رحمة الله ).
و اما نصوصى كه درباره فضائل و مناقب آن بزرگواران رسيده بيش از آن است كه به شمار آيد و مشهورتر از آن است كه پوشيده بماند، و ما به خواست خدا بخشى از آن را در بابى جداگانه خواهيم آورد.
على بن عيسى اربلى رحمة الله پس از نقل پاره اى از اخبار خلافتشان گويد: اين كه آنان از خلافت منع شدند و از منصبى كه خداوند آنان را براى آن برگزيده بود معزول گشتند و ديگران آن را تصاحب كردند زيانى به اين گونه فضائل و مناقب وارد نمى سازد، چرا كه تكذيب كسانى كه پيامبران را تكذيب نمودند زيانى به نبوت آنان وارد نمى ساخت ، و انحراف مردم از آنان شكى در حقانيت آنان به جاى نمى گذاشت ، و تقبيح ديگران انواع زيباييهاى آنان را زشت نمى ساخت ، و خلاف معاندان و كسانى كه علم دشمنى بر مى داشتند و علنا از آنان نافرمانى مى كردند، چيزى از شرافت آنان نمى كاست .
و اميرالمؤ منين عليه السلام فرموده است : ((و هيچ عار و ننگى بر مؤ من در دينش نيست كه مظلوم واقع شود تا زمانى كه در دين خود شك نكند و در يقينش ترديد راه ندهد)).
و عمار بن ياسر رضى الله عنه در جنگ صفين گفت : ((به خدا سوگند اگر ما را چنان شكست دهند تا به سعفات هجر (983) عقب برانند باز هم يقين داريم كه ما بر حقيم و آنان بر باطل .)) (984)
و اين بحمدالله براى شخص انديشمند روشن است ، و به خواست خدا به زودى تحقيق و بيان بيشترى خواهد آمد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.