فصل 2. پاره اى از اخلاق رسول خدا صلى الله عليه و آله

فصل 2. پاره اى از اخلاق رسول خدا صلى الله عليه و آله
مؤلف : اينك به پاره اى از اخلاق نيكوى حضرت كه يكى از دانشمندان عامه گرد آورده و از ميان اخبار گلچين كرده به طور خلاصه اشاره مى كنيم ، و تاييد از خداست .
غزالى گويد: (1035) رسول خدا صلى الله عليه و آله بردبارترين ، دليرترين ، عادل ترين و عفيف ترين مردم بود، هرگز دست مباركش دست زن نامحرمى را نسود. او بخشنده ترين مردم بود، شبى نمى گذشت كه درهم و دينارى نزد او بماند، و اگر پس از بخشش اندكى باقى مى ماند و شب فرا مى رسيد به منزل نمى رفت تا آن را به نيازمندى برساند و خود را از عهده آن برى سازد. و از آنچه خدا به او داده بود بيش از قوت يك سال برنمى داشت آن هم از كمترين چيزى كه مى يافت از قبيل خرماى خشكيده و جو، و افزون بر آن را در راه خدا مى داد. هر چه از او درخواست مى كردند مى داد سپس به سراغ قوت يك ساله خود مى رفت و از آن به ديگران ايثار مى نمود تا آنكه اگر مجددا چيزى به دستش نمى افتاد گاهى پيش از پايان سال خود نيازمند مى شد.
كفش خود را مى دوخت و لباسش را وصله مى زد، در كارهاى خانه كمك مى كرد و با همسران گوشت خرد مى كرد.
با شرم ترين مردم بود و به هيچ كس چشم نمى دوخت و خيره نمى نگريست ، دعوت آزاد و بنده را اجابت مى كرد، و هديه را گرچه جرعه اى شير باشد مى پذيرفت و آن را جبران مى نمود و آن را مى خورد ولى از صدقه استفاده نمى كرد، و از پذيرفتن دعوت كنيز و درويش ‍ رويگردان نبود.
در امور الهى خشم مى گرفت ولى براى امور شخصى خود خشمگين نمى شد، و حق را اجرا مى كرد گرچه به زيان خود و يارانش باشد. هنگامى كه در اقليت به سر مى برد به طورى كه حتى افزوده شدن يك نفر هم به يارانش برايش غنيمت بود به او پيشنهاد شد كه براى پيروزى بر مشركان از برخى مشركان ديگر كمك بگيرد، نپذيرفت و فرمود: ((ما از هيچ مشركى يارى نمى طلبيم .))
يكى از ياران خوب خود را در ميان يهوديان كشته يافت ، اما شمشير ستم بر سر آنان نياهيخت و از حق فراتر نرفت و تنها صد شتر ديه او را گرفت ، و يارانش حتى به يك شتر نيازمند بودند كه بخورند و رمقى يابند. گاهى از گرسنگى سنگ بر شكم مى بست و گاه هرچه مى يافت مى خورد و چيزى را رد نمى كرد، و از خوراك حلال پرهيز نداشت . هرچه به دستش مى رسيد مى خورد: خرماى خشكيده بدون نان ، گوشت پخته ، نان گندم يا جو، حلوا و عسل ، به شير بدون نان اكتفا مى كرد و كدو و خرماى تازه مى خورد. در حال تكيه دادن يا بر سر سفره غذا نمى خورد(1036)، هرگز خود را سه روز پياپى از نان گندم يا جو سير نكرد تا به ديدار خدا شتافت آن هم از روى ايثار نه از روى فقر و بخل .(1037)
به ميهمانى مى رفت ، از بيماران عيادت مى كرد، در تشييع جنازه حاضر مى شد، و تنها بدون پاسدار در ميان دشمنان راه مى رفت ، فروتن ترين مردم بود و باوفاترين آنان بدون آنكه وقارش آميخته به تكبر باشد، بليغ ‌ترين مردم بود بى آنكه سخن دراز گويد و خوشروترين آنان بود.
چيزى از امور دنيا او را به هراس نمى افكند، و هر چه مى يافت مى پوشيد گاه شمل ، گاه برد يمانى و گاه جبه پشمينه ، هر لباسى كه مباح بود مى پوشيد، انگشترى نقره به انگشت كوچك دست راست مى نمود و گاه به دست چپ . بنده و غير بنده را رديف خود سوار مى كرد، هر چه ممكنش ‍ بود سوار مى شد: اسب ، استر شهباء (خاكسترى رنگ ) و الاغ و گاه پياده و پا برهنه بدون عبا و عمامه و كلاه راه مى رفت .
از بيماران در دورترين نقاط شهر ديدن مى كرد، بوى خوش را دوست داشت و از بوى بد اكراه داشت ، با تهيدستان مى نشست ، و با درويشان غذا مى خورد، و اهل فضل را به خاطر اخلاقشان گرامى مى داشت ، و با اهل شرف نيكى مى كرد و بدين وسيله با آنان انس و الفت مى گرفت ، با خويشان خود پيوند مى كرد بدون آنكه آنان را بر ديگران كه از آنان افضل بودند ترجيح دهد، به كسى ستم نمى كرد، عذر عذرخواهان را پذيرفت ، شوخى مى نمود ولى ناحق نمى گفت ، بدون قهقهه مى خنديد، بازى مباح را بد نمى دانست ، و با خانواده اش مسابقه مى گذاشت و در نزد او صدا بلند مى كردند و صبر مى كرد و به روى خود نمى آورد.
شترانى شيرده و گوسفندانى چند داشت كه خود و خانواده اش از شير آن تغذيه مى كردند، و بندگان و كنيزانى داشت ولى در خوراك و پوشاك بر آنان برترى نداشت .
وقت او در غير كار خدايى يا غير كارهاى لازم مربوط به خود نمى گذشت . به باغهاى ياران خود مى رفت . هيچ درويشى را به خاطر فقر و زمينگيريش ‍ تحقير نمى نمود، از هيچ پادشاهى به خاطر قدرتش نمى ترسيد و هر دو گروه را يكسان به سوى خدا فرا مى خواند.
خداوند سيره نيكو و سياست كامل را براى او جمع كرد با آنكه مردى امى درس ناخوانده بود كه خواندن و نوشتن نمى دانست ، و با آنكه در سرزمين جهل و صحراها در فقر و تنگدستى و شبانى رشد يافته و از پدر و مادر يتيم بود خداوند تمام محاسن اخلاق و راههاى پسنديده و اخبار پيشينيان و آنچه را كه مايه نجات و رستگارى در آخرت و سعادت و صلاح و خلاص ‍ در دنياست و ملازمت واجب و ترك امور بيهوده و زايد را به آموخت .
خداوند ما را به پيروى از فرمان و اقتدا به عمل او موفق گرداند.
مؤلف : به خواست خدا گفتار ديگرى درباره معناى ((امى )) به بيان اهل بيت عليهم السلام خواهد آمد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.