2 فلسفه غيبت طولانى
گفتيم سؤال ديگرى كه در زمينه عقيده شيعه درباره مهدى(عليه السلام) پيش مى آيد، موضوع غيبت طولانى او است كه پس از قبول امكان عمر طولانى مطرح مى شود و آن اين كه:
چرا مهدى ظهور نمى كند با اين كه فساد و ظلم بقدر كافى وجود دارد؟
چرا با قيام خود جهان را در مسير عدل و داد قرار نمى دهد؟
آخر تا كى بايد نشست و شاهد صحنه هاى ظلم و خونريزى و بيدادگرى مشتى تبهكار و از خدا بى خبر باشيم؟
چرا اينقدر غيبتش به طول انجاميده؟
او در حقيقت انتظار چه چيزى را، ديگر مى كشد؟
و بالاخره سرّ اين غيبت طولانى چيست؟
* * *
ولى بايد توجّه داشت گرچه اين سؤال معمولا از شيعه در مسأله غيبت مى شود، امّا با كمى دقّت متوجّه خواهيم شد كه ديگران هم از آن سهمى دارند; يعنى، به شكل ديگر متوجّه ساير معتقدان به ظهور يك مصلح بزرگ جهانى كه روزى بايد قيام كند و جهان را پر از عدل و داد سازد، مى گردد; هر چند عقيده شيعه را درباره طول عمر و غيبت قبول نداشته باشند.
زيرا جاى اين پرسش از آنها باقى است كه چرا آن مصلح بزرگ تا كنون متولّد نشده و اگر شده است چرا قيام نمى كند و دنياى تشنه را با جام عدالت و دادگرى خويش سيراب نمى سازد؟ بنابراين، اشتباه بزرگى است اگر اين ايراد را تنها متوجّه شيعه بدانيم.
و به تعبير ديگر، شك نيست كه مسأله طول عمر (بحث گذشته) و مسأله فلسفه وجود امام در زمان غيبت (بحث آينده) از سؤالاتى است كه تنها متوجّه شيعه مى گردد، امّا مسأله تأخير ظهور او مطلبى است كه همه معتقدان به ظهور آن مصلح جهانى بايد به آن بينديشند كه چرا با آمادگى جهان، آن ظهور بزرگ به وقوع نمى پيوندد؟ (دقّت كنيد)
* * *
به هر حال، اين سؤال يك پاسخ كوتاه دارد و يك پاسخ مشروح; پاسخ كوتاه آن اين است كه براى تحقّق يك انقلاب همه جانبه در سطح جهان تنها وجود يك رهبر شايسته انقلابى كافى نيست بلكه آمادگى عمومى نيز لازم است; و هنوز متأسفانه دنيا آماده پذيرش چنان حكومتى نشده است و به محض آمادگى، قيام او قطعى است!
امّا توضيح اين سخن:
اولا، بايد توجّه داشت ـ همان گونه كه سابقاً اشاره شد ـ برنامه قيام مهدى، همانند برنامه قيام همه پيامبران الهى، از راه بهره گيرى از وسائل و اسباب طبيعى انجام مى گيرد، و هيچ گاه اعجاز اساس آن را تشكيل نمى دهد; معجزات جنبه استثنايى دارند و در روند برنامه هاى اصلاحى رهبر آسمانى ـ جز در موارد استثنائى ـ دخالت نخواهند داشت.
به همين دليل، همه انبيا از سلاح روز، تربيت افراد لايق، مشورتهاى لازم، طرح نقشه هاى مؤثّر، تاكتيكهاى نظامى حساب شده، و خلاصه، فراهم ساختن هرگونه امكان مادّى و معنوى براى پيشبرد هدفشان استفاده مى كردند; و در انتظار اين نمى نشستند كه هر روز معجزه اى واقع شود و دشمن يك گام عقب نشينى كند، يا دوستان در پرتو اعجاز هر روز در مسير تكامل گامى به پيش بگذارند.
بنابراين، اجراى طرح حكومت حقّ و عدالت در سطح جهانى نيز بايد با استفاده از وسايل مادّى و معنوى لازم ـ جز در موارد استثنائى ـ تحقّق پذيرد.
به تعبير ديگر، مهدى(عليه السلام) آئين و مذهب جديدى با خود نمى آورد بلكه او طرحهاى انقلابى اجرا نشده الهى را به مورد اجرا مى گذارد. رسالت او تنها ابلاغ و انذار و تعليم و تربيت و توصيه و تذكّر نيست. رسالت او اجراى همه اصولى است كه به ظلم و ستم و تبعيض، در سايه حكومت علم و ايمان پايان مى بخشد، و مسلّماً اجراى اين طرح بدون آمادگى يا آمادگيها ممكن نيست.
ثانياً، با توجّه به اصل اساسى بالا روشن مى شود كه چرا مى گوييم هنوز وجود اين آمادگى مسلّم نيست; چه اينكه، حدّاقل چند نوع آمادگى براى اين كار لازم است: