فصل 3. بيان سيد بن طاووس در خداشناسى

فصل 3. بيان سيد بن طاووس در خداشناسى
سيد جليل رضى الدين ابوالقاسم على بن موسى بن طاووس رحمة الله در سفارشات خود به فرزندش مى نويسد: ((من تا آنجا كه ديده و شنيده ام دانشمندان اسلامى را چنين يافته ام كه راه شناخت مولا و ممالك دنيا و آخرت مردم را بر آنان دشوار ساخته اند با اينكه خداى عزوجل و پيامبر گرامى صلى اللّه عليه و آله اين راه را بسيار هموار نموده اند، چنانكه كتابهاى آسمانى گذشته و قرآن شريف را چنين مى يابى كه سرشار است از توجه دادن مردم به دلايلى كه به شناخت پديدآورنده پديده ها و دگرگون كننده تغيير پذيرها و گرداننده زمانها رهنمونند.
همچنين علوم سرور و سالار ما محمد خاتم پيامبران صلى اللّه عليه و آله و ساير پيامبران گذشته عليهم السلام را چنين مى يابى كه در توجه دادنهاى لطيف و ظرافتمندانه مردم به خداشناسى و مفتخر ساختن آنان به قبول تكاليف الهى روش كتب نازل بر خود را داشته اند، و دانشمندان اسلامى نيز از صدر اول اسلام تا پايان دوران امامان ظاهر از خاندان پاك پيامبر صلى اللّه عليه و آله نيز بر همين روش رهسپار بوده اند.
زيرا بدون هرگونه اشكال ، فطرة مى يابى كه خودت جسم و روح و حيات و خرد و آرزوها و حالاتى را كه از اختيار تو بيرون است نيافريده اى و نيز پدر و مادر و اجداد و نياكانى كه در اصلاب و ارحام آنان در گردش بودى آفريننده تو نيستند، چرا كه قطعا مى دانى كه آنان از انجام اين گونه امور ناتوانند و اگر قدرت بر اين امور مى داشتند هرگز در خواسته هاى خود ناكام نمى ماندند و خود در رديف مردگان در نمى آمدند. ناچار موجود يگانه اى هست منزه از امكان و فراتر از تحت تاثير بودن حوادث و تغييرات كه آفريننده اين موجودات است . از اين رو هرگز نيازمند اثبات وجود خدا نيستى بلكه تنها نيازمند آنى كه صفات خداى عزوجل را بشناسى .
و به گواهى خردهاى ناب و فهمهاى درست بر وجود آفريدگار، تمام صاحبان ملل و اديان در وجود يك آفريننده و پديد آورنده اى اتفاق نظر دارند و اختلاف آنها به جهت اختلاف روشهايى كه وجود دارد تنها در مورد ماهيت و حقيقت ذات و صفات اوست .(67)
من خود چنين يافته ام كه خداى بزرگ در سراسر اندام من حكمتهايى را كه عقل خردمندان به آنها راه مى برد به وديعت نهاده و اندام مرا از جواهر و اعراض و عقل روحانى و روان و روح تشكيل داده است . حال اگر از جوهرهايى كه در چهره ام به كار رفته بپرسم كه آيا نقشى در آفرينش و پديد آوردن من دارند؟ خواهم يافت كه (برايم ) به عجز و نياز خود گواهى مى دهند كه اگر به اين اندازه توانايى داشتند پيوسته در معرض حوادث و تغييرات و دگرگونيها قرار نمى گرفتند، و اعتراف خواهند نمود كه دخلى در اين تدبيرات ندارند و از چگونگى تركيبات و شمار و وزن ذرات و اجزايى كه در آنها به كار رفته هرگز خبر ندارند.
و اگر با زبان حال از عرض ها بپرسم ، خواهند گفت : ما از جواهر ناتوان تريم ، چه فرع بر آنهاييم ، و چون بدانها نيازمنديم پس از آنها نيازمندتريم .
و اگر با زبان حال از عقل و روح و نفس خود بپرسم ، خواهند گفت : تو مى دانى كه برخى از ما را به خاطر فراموشى و برخى را به خاطر مرگ و برخى را به جهت پستى و زبونى ، ضعف و ناتوانى دست مى دهد، و ما تحت فرمان كس ديگرى هستيم كه هرگونه بخواهد ما را از نقص به كمال و از كمال به نقص مى برد و هر طور كه بخواهد با دگرگونى زمان ما را دستخوش دگرگونى مى سازد. و چون تحقيق اين معنى را از زبان حال مشاهده كردم ، و تساوى جواهر و اعراض و معناى عقول و ارواح و نفوس ‍ در ساير موجودات و اشكال را در اين زمينه شناختم ، دانستم كه تحقيقا همگى ما را آفريننده و پديدآورنده اى است كه از عجز و نياز و تغييرات و انتقالات و دگرگونيهايى كه در ما پديد مى آيد منزه است ، و اگر نقصان يا زوالى در كمال او راه مى يافت بدون اشكال او نيز مانند مامحتاج و نيازمند مى بود…)). (68)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.