فصل 13. شگفتيهاى هوا و ابر

فصل 13. شگفتيهاى هوا و ابر
هوا
آيا به هواى لطيف نمى نگرى كه ميان گودى آسمان و سطح برآمده زمين محبوس است ، جسم آن به هنگام وزش باد به وسيله حس لامسه ادراك مى شود ولى شخص آن به عينيت ديده نمى شود و مجموع آن به شكل درياى واحدى درآمده است و پرندگان در فضاى آسمان با بالهاى خود در هوا شناورند چنانكه حيوانات دريايى در آب . خداى متعال فرموده : اولم يروا الى الطير فوقهم صافات و يقبضن ما يمسكهن الا الرحمن انه بكل شى ء بصير. (565) ((و آيا به پرندگان بر فراز سر خود نمى نگرند كه بال گشاده و پر زنان در پروازند، كه جز خداى رحمن آنها را نگه نمى دارد؟ همانا او به همه چيز بيناست .))


و : الم يروا الى الطير مسخرات فى جو السماء ما يمسكهن الا الله ان فى ذلك لايات لقوم يؤ منون . (566)
((آيا به پرندگان نگاه نكردند كه در فضاى آسمان مسخرند و جز خداوند آنها را نگه نمى دارد؟ همانا در اين نشانه هايى است براى گروهى كه ايمان دارند)).
آيا نمى بينى كه اطراف هوا و امواج به هنگام وزش باد چگونه مانند جنبش ‍ امواج دريا به جنبش مى آيد؟ و چون خداوند هوا را حركت داده و به صورت بادى وزنده در مى آورد، اگر خواهد آن را مژده اى مى سازد براى بارش باران رحمت چنانكه فرموده : و ارسلنا الرياح لواقح (567) و ((بادها را تلقيح كننده فرستاديم ))، كه با حركت آن روح هوا به حيوانات و گياهان رسيده آماده رشد و نمو مى گردند. و اگر خواهد آن را عذابى بر آفريدگان نافرمان خود مى كند چنانكه فرموده : انا ارسلنا عليهم ريحا صرصرا فى يوم نحس مستمر. تنزع الناس كانهم اعجاز نخل منقعر: (568) ((ما بادى تند را در روزى نحس دامنه دار بر آنان فرستاديم ، كه مردم را از جا برمى كند گويا تنه هاى درختان خرمايى بودند كه از بيخ بركنده باشند)).
سپس به لطافت هوا بنگر و آن گاه به سختى و قوت آن زمانى كه بخواهند آن را در آب فرو برند، بادكنك پر بادى را ببين يك مرد نيرومند خود را روى آن مى اندازد و فشار مى دهد تا آن را در آب فروبرد و نمى تواند ولى آهن سخت و توپر را چون روى آب مى گذارى خود به خود در آن فرو مى رود. بنگر كه هوا با همه لطافتى كه دارد چگونه با نيروى خود از فرو رفتن در آب خوددارى مى كند! و روى همين حكمت است كه خداى بزرگ كشتى را روى آب نگاه مى دارد، و نيز هر چيز تو خالى كه هوا داخل آن باشد در آب فرو نمى رود، زيرا هوا (از طرفى ) از فرورفتن در آب خوددارى مى كند و (از طرفى ) از سطح داخلى كشتى جدا نمى شود، از اين رو كشتى سنگين با همه قدرت و صلابت خود در هواى لطيف معلق مى ماند همچون كسى كه در چاه افتاده و به دامن مردى قوى آويخته و بدين سبب به ته چاه نمى افتد. كشتى نيز از طرف گودى خود به دامن چسبيده تا بتواند از افتادن و فرورفتن در آب خوددارى كند. پس منزه است خدايى كه چيز مركب سنگين را بر هوايى لطيف آويخته آن هم بدون رابطه اى كه مشاهده كنى و بدون گرهى كه بدان زده باشند.
ابر و رعد و برق و باران و شهاب آسمانى
سپس به شگفتيهاى جو و چيزهايى كه در آن پديدار مى آيد بنگر از ابرها، رعد و برق ها، باران و برف ، شهابها و آتشهاى آسمانى ، كه اين شگفتيهايى است كه ميان آسمان و زمين پديد مى آيد و قرآن كريم به جملگى آنها در آيه شريفه اشاره نموده كه : و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما لاعبين (569) ((و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آندوست به بازى نيافريديم )). و به تفصيل و شرح هر كدام از آنها در آيات چندى اشاره فرموده است ، از جمله آن ها كه فرموده : والسحاب المسخر بين السماء و الارض (570): ((و در ابر كه ميان آسمان و زمين داشته شده (نشانه هايى از وجود و قدرت خداوند است ))) و نيز مواردى كه به بيان رعد و برق و ابر و باران پرداخته است . حال اگر بهره اى از اين جمله ندارى ، آيا باران را به دو چشم خويش نمى بينى و رعد را با دو گوش خود نمى شنوى ؟ البته حيوانات نيز در اين نوع شناخت با تو شريكند. پس از پستى عالم حيوانات به سوى عالم ملا اعلى برآ، چرا كه چشم ظاهر گشودى و ظاهر اينها ديدى ، پس چشم ظاهرت بر هم نه و با ديده باطنت بنگر تا شگفتيهاى باطن و اسرار غريب آنها را ببينى . كه اين نيز بابى است كه انديشه كردن در آن به طول مى انجامد و راه طمع براى دستيابى به همه جوانب آن بسته است .
درباره ابر فشرده تيره بينديش كه مى بينى چگونه در فضاى صاف بدون كدورت فراهم مى آيد و چگونه خداى بزرگ هرگاه و هر زمان خواهد آن را مى آفريند. اين ابر با همه رخاوت و سستى اى كه دارد آبستن به آب سنگين است و آن را در جو آسمان نگاه مى دارد تا خداوند اذن فرستادن آب و تقطيع قطره ها را صادر كند، تا هر قطره اى به همان اندازه و همان شكلى كه خداى بزرگ خواسته در آيد. از اين رو مى بينى كه ابر آب را بر زمين مى پاشد و آن را به صورت قطره هايى فرومى فرستد به گونه اى كه هيچ قطره اى به ديگرى نمى رسد و هيچ كدام با ديگرى برخورد و پيوند پيدا نمى كنند، بلكه هر كدام در همان راهى كه برايش ترسيم شده فرود آمده و از آن راه تجاوز نمى نمايد، و پس و پيشى صورت نمى گيرد تا در نهايت قطره قطره به زمين مى رسد.
حال اگر همه اولين و آخرين جمع شوند تا يك قطره از آن را بسازند يا تعداد قطرات بارانى را كه در يك شهر يا يك آبادى فرود مى آيد بشمارند حساب جن و انس از اين كار ناتوان است و جز خدايى كه آنها را ايجاد نموده تعداد آن ها را كسى نمى داند.
شگفتى ديگر آنكه : هر قطره اى براى جزئى از زمين و حيوان خاصى از پرنده و وحشى و كرم خاكى معين شده ، كه با خط الهى كه به چشم ظاهر در نيايد بر آن قطره نوشته شده : اين روزى فلان كرمى است كه در ناحيه فلان كوه قرار دارد كه بايد در فلان وقت هنگامى كه وى تشنه است به آن برسد.
از اين گذشته ، در يخ سفت و محكم كه از آب لطيف بسته مى شود و برفها چون پنبه زده شده از آسمان فرو مى ريزد شگفتيهاى بيشمار ديگرى وجود دارد كه همه آنها فضل و بخششى از سوى خداوند جبار توانا و آفريده هايى از آفريننده قاهر است كه احدى را با او در اين زمينه شركت و مدخليتى نيست ، بلكه آفريده مؤ من او را تنها تضرع و فروتنى در برابر جلال و عظمت اوست و كوردلان منكر را جز جهل به چگونگى آن و تير گمان در مورد سبب و علت آن افكندن كار ديگرى نمى باشد. پس منزه خدايى كه رعد زبان تسبيح به حمد او گشايد و فرشتگان از بيم او تسبيح گويند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.