فصل 14. شگفتيهاى آسمان

فصل 14. شگفتيهاى آسمان
آيا سر به آسمان برنمى دارى و در آن و آرايش آن به زيور ستارگان نمى نگرى و در تعداد بيشمار ستارگان و رنگهاى گوناگون و شكلهايى كه با گردهمايى آنها تشكيل يافته و در گردش و طلوع و غروبشان انديشه نمى كنى ، به ويژه در مهر و ماه كه خداى سبحان آندو را پرتو و نور ساخته و آن را كه بزرگتر است چراغى درخشان قرار داده و آن را رئيس آسمان و نوردهنده قرار داده كه با حضور و غيبت خود روز و شب را پديد مى آورد و با رفت و بازگشت خويش به فرمان خداى سبحان و از سر اطاعت او فصلهاى چهارگانه را مى سازد، همان كه چشم و چراغ دنيا و رهنماى راه آخرت است ، و افزونى آن بر ساير ستارگان تنها به حجم و نزديكى آن نيست ، بكله به شدت و قوت آن است ، زيرا حجم مجموع ستارگانى كه در شب خودنمايى مى كنند بى اندازه از خورشيد بزرگتر است ولى نور و تابش خورشيد را ندارند. پس ‍ منزه خدايى كه آن را تصوير كرد و نور بخشيد و در مدار عشق جمال خويش ‍ به گردش در آورد.


آيا جمال آفريدگار را در آن پنج ستاره سرگردان (مشترى ، زهره ، زحل ، مريخ ، عطارد) نمى انديشى كه در قرآن مجيد از آنها به : ((ستارگانى كه مى روند و باز مى گردند، ستارگانى كه مى روند و پنهان مى شوند))(571) ياد شده و بالاترين آنها ((طارق )) ناميده شده : ((تو چه مى دانى كه طارق چيست ؟ ستاره اى است درخشنده )).(572)
سپس در اختلاف محل طلوع و غروبشان و حركت خستگى ناپذير آنها بينديش كه پيوسته و بدون كمترين سستى در حركت اند و هيچ گونه تغييرى در سير خود نمى يابند بلكه همگى در منزلهايى ترتيب يافته و به اندازه اى معين بدون كم و زياد در جريانند تا آن گاه كه خداى بزرگ آنها را همچون كاغذ در پيچيد (و بساط خلقت بر هم ريزد) چنانكه فرموده : ((خورشيد و ماه به حساب معينى برقرارند))(573) و ((خورشيد به سوى قرارگاه خود در جريان است . اين است اندازه گيرى خداوند عزيز دانا. و ماه را منزلهايى معين كرده ايم تا آنكه بسان شاخه خشكيده درخت خرما (به صورت هلال مانند) درآيد. نه خورشيد را سزد كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشى گيرد، و هر كدام در مدارى شناورند)).(574)
به اين دو كره نورانى و عنايت لطيف وجود و رحمت خدا كه در آندو به كار رفته بنگر، زيرا كه خورشيد با آنكه در مدت يكسال در فلك خود سير مى كند هر روزى طلوع و غروبى خاص خود دارد كه به تسخير آفريننده اش ‍ صورت مى گيرد. و اگر طلوع و غروب آن نبود شب و روز تفاوت نداشت و وقتها دانسته نمى شد و هميشه يك تاريكى ممتد يا نور هميشگى فراگير مى شد و در نتيجه يا با سوزندگى آن مواد كاينات فاسد مى شد و يا با سرماى بيش از حد تباه مى شد و در وحشتى سخت و شبى تاريك كه از آن دهشت انگيزتر وجود ندارد باقى مى ماند، هرگز حيوانات را محلى براى سكونت نمى بود و وقت كار و تلاش از وقت استراحت تمايز نمى يافت .
((بگو: مرا گوييد كه اگر خداوند شب را براى هميشه تا روز قيامت بر سر شما بدارد، جز خدا كدام معبودى است كه براى شما نور آورد؟ آيا باز هم نمى شنويد؟ بگو: مرا بگوييد كه اگر خداوند روز را براى هميشه تا روز قيامت بر سر شما بدارد، جز خدا كدام معبودى است كه شب را براى شما آورد تا در آن آرام گيريد؟ آيا باز هم نمى بينيد؟ و از رحمت اوست كه شب و روز را براى شما پديد آورد تا در شب بيارميد و (در روز) در پى فضل (و روزى نهاده ) او رويد و شايد كه سپاس گزاريد.))(575)
پس بنگر كه چگونه شب را پوشش شما ساخت و روز را جهت كار و تلاش ‍ زندگى . و بنگر كه شب را در روز و روز را در شب فرو ميبرد و فزونى و كاستى را به ترتيب ويژه اى بر هر دو وارد مى سازد. گردش خورشيد را از وسط آسمان كمى مايل مى دارد تا بدين سبب زمانهاى گوناگون پديد آيد و فصول اربعه كه نظام كون و فساد بر آن استوار است و مزاج سرزمينهاى مختلف بدان سبب سامان مى يابد حاصل گردد. وقتى مسير آن از وسط آسمان به سوى پايين منحرف مى شود هوا سرد شده و فصل زمستان فرا مى رسد، و هرگاه در وسط آسمان جاى گرفت گرما سخت مى شود، و هرگاه ميان اين دو نقطه واقع شد زمان معتدل مى گردد و فصل بهار و پاييز پديد مى آيد.
البته شگفتيهاى آسمان به اندازه اى است كه اميد شمار صد يك هر كدام از اجزاى آن هم براى ما فراهم نيست و اين بيانات نوعى تنبه است براى يافتن راه تفكر. به طور خلاصه معتقد باش كه هيچ ستاره اى نيست جز آنكه خداى متعال را در آفرينش ، مقدار، شكل ، رنگ ، جايگاه آن در آسمان ، قرب و بعدش نسبت به وسط آسمان و قرب و بعدش نسبت به ديگر ستارگانى كه در اطراف آنند، حكمتهاى بسيار است ، و به همين قياس در اندام خويش ، زيرا كه در هر جزئى از آن حكمت بلكه حكمتهاى بسيارى نهفته است ، و البته امر آسمان بزرگتر و آفرينش آسمانها و زمين از آفرينش انسانها گران تر است ولى بيشتر مردم نمى دانند.
((آيا آفرينش شما سخت تر است يا آسمان كه بنايش كرده ؟ سقف آن را بالا برده و منظم استوار ساخته ! شبش را فراگير نموده و روزش را برآورده . و زمين را از آن پس گسترده است )).(576)
بلكه عالم زمين را با عالم آسمان قياس نيست نه در بزرگى جسم و نه در كثرت معانى ؛ تفاوتى را كه از نظر كثرت معانى ميان آندو وجود دارد از راه قياس ميان آندو از نظر بزرگى در نظر گير، با آنكه بزرگى و گستردگى زمين به گونه اى است كه هيچ بشرى نمى تواند اطراف آن را دور زند،(577) و ستاره شناسان اتفاق دارند بر اينكه خورشيد يكصد و شصت و اندى برابر زمين است ، و نيز در اخبار مطالبى بر بزرگى آن وجود دارد. اين ستارگانى كه مى بينى كوچكترين آنها هشت برابر زمين و بزرگترين آنها نزديك به صد و بيست برابر زمين مى باشد و از همين رقم مى توان ارتفاع و دورى آنها را شناخت و به خاطر بزرگى آنهاست كه كوچك به نظر مى آيند و از همين رو خداى متعال به دورى آنها اشاره نموده و فرموده : ((سقف آن را بالا برده و منظم و استوار ساخته .)) و در اخبار آمده است كه : ((ميان هر آسمان تا آسمان ديگر پانصد سال راه فاصله است .))(578)
حال كه اين اندازه يك ستاره نسبت به زمين است ، به كثرت ستارگان و خود آسمان كه اين ستارگان در آن نصب شده اند و به بزرگى آنها بنگر، و نيز به سرعت حركت آنها بنگر كه به حدى است كه حركت آنها را احساس ‍ نمى كنى چه رسد به آنكه سرعت آنها را دريابى ، ولى شك ندارى كه فلك در يك لحظه به اندازه عرض يك ستاره سير مى كند، زيرا زمان (كه از حركت فلك توليد مى شود) از طلوع نخستين جزء يك ستاره تا كامل شدن آن در حركت است ، و چون آن ستاره صد و اندى برابر زمين است بنابراين فلك در آن لحظه صد برابر زمين دور زده است ، و همين گونه پيوسته دور مى زند و تو از آن غافلى . بنگر كه چگونه جبرئيل عليه السلام از سرعت حركت آن تعبير كرده آنجا كه پيامبر صلى الله عليه و آله از او پرسيد آيا زوال خورشيد شده است ؟ گفت : نه ، آرى . پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: چگونه گفتى ، نه ، آرى ؟ گفت : از هنگامى كه گفتم نه تا هنگامى كه گفتم آرى ، خورشيد مسير پانصد سال راه را طى كرد.(579)
پس به حجم بزرگ و حركت تيز و سبك آن بنگر و آن گاه قدرت آفريننده حكيم را تماشا كن كه چگونه صورت آن را با همه پهناوريش در حدقه كوچك چشم جاى داده به گونه اى كه بر روى زمين مى نشينى و چشم بدان سو مى گشايى و همه آن را مى بينى . آرى اين آسمان با عظمت و ستارگان فراوان آن را ننگر بلكه به آفريننده آن بنگر كه چگونه آن را آفريده و بدون ستون قابل رؤ يت و بدون آويخته شدن به بالاى خود، معلق در فضا نگه داشته است !
پس همه عالم مانند يك خانه است و آسمان سقف آن خانه . شگفتا كه چون وارد خانه ثروتمندى مى شوى و مى بينى كه آن را رنگ آميزى و طلاكارى نموده ، تعجب مى كنى و هيچ گاه تعجب تو قطع نمى شود و پيوسته آن را بازگو مى كنى و در طول عمر خود زيباييهاى آن را توصيف مى كنى ، ولى با آنكه پيوسته به اين خانه بزرگ الهى و زمين و سقف و هوا و شگفتيهاى اسباب و وسائل و شگفتيهاى حيوانات و نقشهاى بديع آن مى نگرى هيچ گاه تعجب نمى كنى و از آن دم نمى زنى و دل را متوجه آن نمى دارى ، با آنكه اين خانه از خانه آن ثروتمندى كه دائم از آن سخن مى گويى كوچكتر نيست ! بلكه آن خانه جزء بسيار كوچكى از زمين است كه تازه خود زمين از كوچكترين اجزاى اين خانه بزرگ است ولى هيچ گاه بدان چشم نمى دوزى !
((آيا به آسمان بالاى سر خود ننگريستند كه چگونه آن را بنا كرديم و (با ستارگان ) زينت بخشيديم و هيچ رخنه و شكافى در آن نيست !! و زمين را بگسترديم و كوههاى سنگين در آن نهاديم و از هر نوع گياه بهجت آفرينى در آن رويانديم ، تا مايه بينش و پند و ياد كردى باشد براى هر بنده اى كه (به سوى خداى خود) روى آورنده است )).(580)
((و آسمان را سقفى محفوظ قرار داديم و آنان (منكران ) از نشانه هايى كه در آن هست رويگردانند)).(581) ((و بالاى سرتان هفت آسمان محكم و استوار ساختيم )).(582)، اشاره است به استحكام و محفوظ بودن آن از دگرگونى تا مدت عمر آن سرآيد. و اين برخلاف موجودات زمينى است كه آن ها زود به زود دگرگون مى شوند، و به همين دليل خداوند مساءله آسمان و ستارگان را بزرگ داشته و در موارد چندى به آنها سوگند خورده است مانند: ((سوگند به آسمان داراى برجها))(583). ((سوگند به آسمان و ستاره طارق ))(584)، ((سوگند به آسمان آراسته به ستارگان ))،(585) ((سوگند به آسمان و آن كه بنايش كرد))(586)، ((سوگند به خورشيد و نورش ، ماه آن گاه كه در پى آن درآيد))(587)، ((سوگند به ستاره چون فرو شود))(588)، ((سوگند به ستارگانم بازگردنده ، آن روندگان پنهان شونده ))(589)، ((سوگند به جايگاه ستارگان ، كه آن – اگر بدانيد – سوگند بزرگى است ))(590) و آياتى ديگر از اين قبيل .
و روزى را بدان جا حواله كرده است : ((و روزى شما و آنچه شما را وعده دهند (از ثواب الهى و بهشت ) در آسمان است ))(591). و نيز آسمان را جايگاه عرش و مسكن فرشتگان خويش و محل صعود سخنان پاكيزه و كردار شايسته آفريدگان خود قرار داده ، و ستارگان آن را نشانه هايى ساخته تا مسافران سرگردان در نواحى مختلف زمين بدان راه يابند، سياهى تيره شب تار نمى تواند از تابش نور آنها جلوگيرى كند و پرده تاريك و سياه آن نمى تواند درخشش نور ماه را در سراسر آسمان بازگرداند.
خداوند آن را با دست قدرت خويش نگاه داشته تا در شكافهاى هوا نغلتد، و فرمانش داده تا سر به امر او فرود آورد، خورشيدش را نشانه روشن روزش ‍ قرار داد، و ماهش را نشانه از بين رونده شبش ساخت ، آندو را در مجراى خود جارى ساخت و مسير آن ها را در جايهاى مختلف سير خود معين كرد تا به سبب آنها شب و روز از هم متمايز شوند و با مقدار حركت آنها عدد سالها و ساير حسابها دانسته گردد.
آن گاه در فضاى آن فلكى را معلق بداشت و زيورهاى آن از ستارگان روشن و چراغهاى درخشان كواكب را بدان آويخت ، و استراق سمع كنندگان (عالم بالا) را به تير شهابهاى نورانى آن براند، و آن را در تحت ذلت تسخير به جريان انداخت به ثبات ستارگان ثوابت و حركت سياره ها و هبوط و صعود و نحس و سعود آنها، و همه در برابر او فرمانبردار و مقر به ربوبيت و فرمانروايى اويند؛ آنان را فراخواند و همگى خواهان و سر به فرمان بدون هيچ اهمال و سستى عملا پاسخ دادند، آنجا كه ((به آسمان و زمين گفت : خواه يا ناخواه بياييد، گفتند: خواهان و سر به فرمان آمديم . پس آنها را در دو روز هفت آسمان بساخت و در هر آسمانى كار مربوط به آن را وحى كرد)).(592)
((هفت آسمان و از زمين نيز همانند آن آفريد، فرمان الهى در ميان آنها فرود مى آيد، تا بدانيد كه خداوند بر همه چيز تواناست و علم خداوند به همه چيز احاطه دارد)).(593)
((هفت آسمان را بر روى يكديگر آفريد. در آفرينش خداى رحمان هيچ تفاوت (اختلاف و بى نظمى ) نمى بينى ؛ پس بار ديگر ديده بگردان آيا هيچ شكافى (خلل و نقصى ) مى بينى ؟ باز هم بارها ديده بگردان تا ديده ات خوار و فرومانده به سويت بازگردد (بى آنكه عيب و نقصى در آسمانها بيايد)). (594)
پس منزه است خدايى كه پروردگار آسمانهاى هفتگانه و زمينهاى هفتگانه و موجودات درون و ميان آنهاست و پروردگار عرش بزرگ است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.