فصل 3. لزوم دين و وجود پيامبران
و همان گونه كه در علم عنائى الهى (810)، نظام عالم نيازمند به باران است و رحمت خداوندى نيز از فرستادن باران پياپى براى برآوردن نياز آفريدگان دريغ نورزيده ، همچنين نظام عالم بى نياز از اين نيست كه كسى باشد تا مردم را از آنچه موجب صلاح دنيا و آخرت تنهاست آگاه سازد. آرى خدايى كه براى زينت آدمى از رويانيدن مو بر ابروان او اهمال نورزيده و نيز از گود ساختن كف پاها (براى آسان شدن حركت و راه رفتن ) كوتاهى نكرده ، چگونه مى توان باور داشت كه از وجود رحمتى براى جهانيان اهمال نموده با آنكه در وجود چنين كسى سود دنيا و سلامت آخرت و نيكى در جهان ديگر (براى آدمى ) نهفته است ؟! يا آن خدائى كه براى جوارح و حواس (آدمى ) رئيسى به نام روح قرار داده كه دريافتهاى صحيح آنها را صحه بگذارند و آنچه را در آن شك دارند با حكم وى يقينى سازند، چگونه آفريدگان را در سرگردانى و شك و گمراهى خودشان وامى نهد و براى آنان رهنمايى معين نمى كند كه شك و حيرت خود را به او عرضه كنند و از او هدايت جويند؟!
در ((كافى )) با سند خود از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت به زنديقى كه از ايشان پرسيد ((از كجا وجود پيامبران و رسولان را اثبات مى كنى ؟)) فرمود: وقتى ما ثابت كرديم كه ما را آفريننده اى است برتر از (ادراك ) ما و ديگر آفريدگان ، و اين آفريدگار حكيم و فراتر (از انديشه ما) است و نشايد كه آفريدگانش او را ببينند و لمس كنند و او با آنان و آنان با او مباشرت و آميزش داشته باشند و با يكديگر بحث و گفتگو نمايند، ثابت مى شود كه او در ميان آفريدگانش سفيرانى دارد كه مطالب او را به آفريدگان و بندگانش مى رسانند و آنان را به مصالح و منافع خويش و آنچه مايه بقا و تركش مايه فناى آنهاست رهنمايى مى كنند، و به همين دليل وجود كسانى كه از سوى آفريدگار حكيم و دانا امر و نهى كنند و مطالب او را برسانند در ميان آفريدگان ثابت مى گردد، و ايشان همان پيامبران و برگزيدگان از ميان آفريدگان خدا هستند، حكيمانى كه به حكمت تربيت شده و به حكمت آموزى برانگيخته شده اند، و با اينكه با مردم در آفرينش و شكل و تركيب شباهت دارند در هيچ يك از حالات (معنوى ) خود با آنان شركتى ندارند و از سوى خداى حكيم دانا به داشتن حكمت تاءييد شده اند.
سپس آمدن پيامبران در هر روزگار و زمانى به سبب دلائل و براهينى كه رسولان و پيامبران الهى آورده اند ثابت مى شود، تا زمين خدا از حجتى كه داراى نشانه اى باشد كه راستگويى و عدالت او را تاييد كند، خالى نماند.(811)