فصل 5. اصل اول در شريعت ، خداشناسى است
يكى از اهل علم و حكمت گويد: بر پيامبر واجب است كه قوانينى را كه براى مردم وضع مى كند به فرمان و وحى خدا باشد و روح القدس آنها را فرود آورده باشد، و نخستين اصلى را كه در قوانين خود بايد در نظر گيرد آن است كه به مردم بشناساند كه آفريدگارى دارند يگانه و توانا كه داناى نهان و آشكار است و از حقوق او آن است كه فرمانش برند، زيرا فرمان كسى رواست كه آفرينش از آن اوست ، و به آنان بياموزد كه آفريدگارشان براى فرمانبران بهشت جاويد و براى نافرمانان دوزخ سوزان را آماده ساخته است ، تا آنكه راه و رسم منزل را از زبان او از خدا و فرشتگان دريافت كنند و به گوش جان بشنوند و فرمان برند.
و زيبنده نيست كه آنان را به بيش از اين مساءله كه ((خداوند يگانه و حق است و نظيرى ندارد)) سرگرم سازد، تا كار دين در نظرشان بزرگ نيايد و مشوش جلوه نكند، و با اين كار آنان را در شكها و شبهه هايى كه راه گريز از آن را ندارند قرار دهد، مگر براى كسانى كه از سوى خداوند يارى و توفيق يافته اند كه وجود چنين كسانى بس اندك است ، و اين تسهيل از آن روست كه مردم نمى توانند مسائل الهى را آن گونه كه هست تصور كنند مگر به زحمت ، و در نتيجه به درگيرى و اختلاف نظر كه مخالف صلاح جامعه است دچار مى گردند.
بلكه لازم است جلالت و عظمت خداوند را با رموز و مثالهايى كه در نظرشان بزرگ مى نمايد براى آنان بيان كند ولى در عين حال به آنان القا كند كه البته خداوند نظير و شريك و شبيه ندارد. همچنين مساءله معاد را نيز به صورتى كه بتوانند چگونگى آن را تصور كنند و جانشان بدان آرام گيرد و برايشان اطمينان حاصل شود بيان بدارد و براى خوشبختى و بدبختى در آخرت مثالهايى بزند كه قابل فهم و تصور آنهاست ، و اگر (احيانا) اين مثالها و بيانات وى شامل رموز و اشاراتى بود كه عده اى را كه طبيعتا بحث و نظر در مسائل فلسفى هستند مى طلبيد مانعى نخواهد داشت .