فصل 13. برترى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله از فرشتگان

فصل 13. برترى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله از فرشتگان
همان گونه كه پيامبر صلى الله عليه و آله برتر از ساير پيامبران عليهم السلام است همچنين از همه فرشتگان مقرب نيز برتر است ، زيرا پيامبران مرسل از فرشتگان مقرب برترند. و بر اين مطلب دلالت دارد روايتى كه صدوق رحمة الله در كتاب ((اكمال الدين )) به سندش از حضرت رضا از پدرانش ‍ عليهم السلام از اميرمؤ منان عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله آورده كه فرمود:
به خدا سوگند، خداوند آفريده اى برتر از من و گرامى تر از من نزد خود نيافريده است . على عليه السلام فرمود: من گفتم : اى رسول خدا، آيا تو برترى يا جبرئيل عليه السلام ؟ فرمود: اى على ، خداوند پيامبران مرسلش را بر فرشتگان مقربش برترى داده ، و مرا بر همه پيامبران و رسولان برترى داده است ، و پس از من برترى از آن تو اى على و امامان بعد از توست ، و همانا فرشتگان خادمان ما و خادمان دوستان ما هستند.
اى على ، فرشتگانى كه عرش را حمل مى كنند و فرشتگانى كه در اطراف آنند به حمد پروردگارش تسبيح مى گويند و براى كسانى كه به پروردگار خود و ولايت ما ايمان آورده اند آمرزش مى طلبند.
اى على ، اگر ما نبوديم خداوند نه آدم را مى آفريد نه حوا را و نه بهشت را و نه دوزخ را و نه آسمان را و نه زمين را. و چگونه بر فرشتگان برترى نداشته باشيم در حالى كه به توحيد و شناخت پروردگارمان و تسبيح و تقديس و تهليل او بر آنان پيشى گرفته ايم . زيرا نخستين چيزى كه خداوند آفريد ارواح ما بود، پس زبان ما را به توحيد و تمجيد خود گشود، سپس فرشتگان را آفريد، چون ارواح ما را به صورت نور واحدى ديدند شان ما را بزرگ شمردند، پس ما تسبيح خدا گفتيم تا فرشتگان بدانند كه ما مخلوق و آفريده ايم و خداوند از صفات ما منزه است ، پس فرشتگان به خاطر تسبيح ما تسبيح كردند و خدا را از صفات ما تنزيه نمودند.
چون عظمت شان ما را بزرگ شمردند ما تهليل گفتيم تا فرشتگان بدانند كه معبودى جز خدا نيست و ما بنده ايم و خدا نيستيم كه دوست نداشته باشيم (يا واجب باشيم ) كه با خدا يا بجاى خدا پرستش شويم (پس آنان هم لا اله الا الله گفتند.)
و چون بزرگى موقعيت ما را ديدند ما خدا را تكبير گفتيم تا فرشتگان بدانند كه خدا بزرگتر از آن است كه به او دست يابند و محل و موقعيت او بس ‍ بزرگ است .
و چون عزت و قوتى را كه خداوند براى ما قرار داده بود ديدند گفتيم : لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم تا فرشتگان بدانند كه هيچ نيرو و توانى نيست مگر به خدا، پس فرشتگان گفتند: لا حول و لا قوة الا بالله .
و چون آنچه را كه خداوند به ما بخشيده و براى ما واجب ساخته از لزوم فرمانبرى ، مشاهده كردند گفتيم : الحمدلله . تا فرشتگان حقى را كه خداوند از سپاس و ستايش بر نعمتهاى خود بر ما دارد بدانند، پس فرشتگان گفتند: الحمدلله . پس به سبب ما به شناخت توحيد و تسبيح و تهليل و تحميد و تمجيد خدا راه يافتند.
سپس خداوند آدم عليه السلام را آفريد و ما را در صلب او به وديعه نهاد و فرشتگان را فرمان داد تا به آدم سجده كنند به جهت بزرگداشت و گراميداشت ما، و سجود آنان براى خدا به خاطر بندگى بود و به آدم براى گراميداشت و فرمانبرى به جهت آنكه ما در صلب او قرار داشتيم . پس ‍ چگونه ما برتر از فرشتگان نباشيم در حالى كه همگى براى آدم سجده كردند!
و چون مرا به آسمان بردند جبرئيل اذان و اقامه گفت و هر فقره اى را دو بار گفت ، سپس به من گفت : اى محمد، پيش بايست . گفتم : اى جبرئيل ، بر تو پيشى جويم ؟ گفت : آرى ، زيرا خداوند پيامبرانش را بر همه فرشتگانش ‍ برترى داده و به تو برترى خاصى داده است . من پيش رفتم و با آنان نمازگزاردم – و افتخار نمى كنم -.
پس چون به حجابهاى نور رسيديم جبرئيل به من گفت : اى محمد، پيش ‍ برو، و خود از من بازماند. گفتم : اى جبرئيل ، در چنين جايى از من جدا مى شوى ؟! گفت : اى محمد، اينجا پايان حد من است كه خداوند مرا در آن قرار داده ، تا همين مكان ، پس اگر از آن تجاوز كنم به جهت تجاوز از حدود پروردگارم بالهايم خواهد سوخت .
پس مرا در نور به سختى راند تا به جايى كه خدا خواست از ملكوت بالا رسيدم ، ندا رسيد: اى محمد، گفتم : بله اى پروردگار من ، گوش به فرمانم ، تو بزرگ و برترى . ندا رسيد: اى محمد، تو بنده منى و من پروردگار تو، تنها مرا بپرست و تنها بر من توكل كن ، زيرا تو نور من در ميان بندگانم ، و فرستاده من به سوى آفريدگانم ، و حجت من در ميان آفريدگانم هستى ، براى هر كه تو را پيروى كند بهشتم را آفريدم ، و براى كسى كه با تو اختلاف ورزد آتشم را آفريدم ، و براى اوصياى تو كرامت خود را واجب ساختم ، و براى شيعيانشان ثوابم را لازم دانستم .
گفتم : پروردگارا، اوصياء من كيستند؟ ندا رسيد: اى محمد، اوصياى تو كسانى هستند كه نامشان بر ساق عرشم نوشته است . من همان طور كه در برابر پروردگارم بودم به ساق عرش نگاه كردم ، دوازده نور ديدم و در هر نورى سطر سبز رنگى بود كه نام يكى از اوصياى من بر آن نوشته بود، اول آنان على ، و آخرشان مهدى امتم بود.
گفتم : پروردگارا، آيا اينان اوصياى من بعد از من اند؟ ندا رسيد: اى محمد، اينان اوليا و دوستان و برگزيدگان و حجتهاى من پس از تو بر آفريدگان من اند، و آنان اوصيا و خلفاى تو و بهترين آفريدگان من پس از تو هستند؛ به عزت و جلالم سوگند هر آينه به سبب آنان دينم را آشكار كنم ، و كلمه ام را برترى بخشم ، و زمين را به آخرين دشمنانم پاك كنم ، و او را بر مشارق و مغارب زمين حكومت بخشم ، و بادها را مسخر او سازم ، و گردنهاى سخت و سركش را در برابر او فرود آورم ، و او را بر اسباب همه چيز مسلط گردانم ، و با سپاهم يارى دهم ، و به فرشتگانم تاييد كنم تا دعوت مرا آشكار كند، و خلق مرا بر توحيد من گرد آورد، سپس حكومت او را دوام بخشم ، و آن ايام را تا روز قيامت در ميان دوستانم دست به دست بگردانم .(1095)
و نيز به سندش از حضرت رضا از پدرانش عليهم السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده كه فرمود:
من سرور همه آفريدگان خدا هستم ، و من از جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و حاملان عرش و تمام فرشتگان مقرب خدا و پيامبران مرسل الهى بهترم ، و من صاحب شفاعت و حوض شريف هستم ، و من و على دو پدر اين امتيم ، هر كه ما را شناخت خدا را شناخته ، و هر كه ما را انكار كرد خدا را انكار كرده است ، و از على دو سبط امت من و دو سرور جوانان اهل بهشت ؛ حسن و حسين خواهند بود، و از اولاد حسين نه امام خواهد بود كه اطاعت آنان اطاعت من و نافرمانى آنان نافرمانى من است ، نهمين آنها قائم و مهدى آنهاست .(1096)
و نيز به سندش از امام صادق از پدرانش از اميرمؤ منان عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده كه فرمود:
چون شبانه مرا به آسمان بالا بردند خداوند به من وحى كرد: اى محمد، من زمين را يك سركشى كردم و تو را از آن برگزيدم و پيامبر ساختم و نامى از نام خودم برايت جدا كردم ، من محمودم و تو محمد. سپس بار دوم سركشى كردم و على را برگزيدم و او را وصى و جانشين تو و شوهر دخترت و پدر فرزندانت قرار دادم و نامى از نامهاى خودم براى او جدا كردم ، من على اعلايم و او على است . و فاطمه و حسن و حسين را از نور شما آفريدم سپس ولايت آنان را بر فرشتگان عرضه داشتم ، پس هر كه آن را پذيرفت نزد من از مقربان است .
اى محمد، اگر بنده اى مرا چندان پرستش كند تا از پاى در آيد و چون مشك پوسيده شود، سپس با انكار ولايت آنان نزد من آيد او را در بهشتم جاى ندهم و در زير سايه عرشم در نياورم .
اى محمد، دوست دارى آنان را ببينى ؟ گفتم : آرى ، اى پروردگار، فرمود: سر بردار. سر برداشتم كه ناگاه انوار على ، فاطمه ، حسن و حسين ، على بن الحسين ، محمد بن على ، جعفر بن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى ، محمد بن على ، على بن محمد، حسن بن على و محمد بن حسن را ديدم كه در وسط آنان ايستاده بود و چون ستاره اى درخشان مى درخشيد.
گفتم : پروردگارا، اينان كيستند؟ فرمود: اينان امامانند، و اين همان قائمى است كه حلال مرا حلال و حرام مرا حرام مى دارد، و به او از دشمنانم انتقام مى گيرم ، و او مايه راحت دوستان من است ، و اوست كه دلهاى شيعيان تو را از دست ظالمان و منكران و كافران شفا مى بخشد، لات و عزى (1097) را تر و تازه از قبر بيرون مى كشد و مى سوزاند؛ و در آن روز آزمايش مردم سخت تر از آزمايش مردمى است كه گرفتار گوساله و سامرى شدند.(1098)
و نيز به سندش از حضرت رضا عليه السلام روايت كرده كه فرمود:
چون خداوند آدم عليه السلام را با امر فرشتگان به سجده بر او و درآوردن او به بهشت ، گرامى داشت آدم با خود گفت : آيا خداوند بشرى برتر از من آفريده است ؟! خداوند آنچه را در خاطر او گذشت دانست ، پس او را صدا زد: اى آدم ، سر بردار و به ساق عرش من بنگر. آدم سر برداشت و به ساق عرش نگريست ، ديد بر آن نوشته است : ((خدايى جز الله نيست ، محمد فرستاده خداست ، و على بن ابى طالب اميرمؤ منان است ، و همسر او سرور زنان جهان است ، و حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشت اند.))
آدم گفت : پروردگارا، اينان كيستند؟ فرمود: اينان از نسل تو هستند و آنان از تو و از همه آفريدگانم بهترند، و اگر آنان نبودند نه تو را مى آفريدم و نه بهشت و دوزخ را و نه آسمان و زمين را؛ پس مباد به ديده حسد به آنان بنگرى كه تو را از جوار خود بيرون مى كنم . آدم به ديده حسد به آنان نگريست و آرزوى منزلت آنان نمود، پس شيطان بر او مسلط شد تا از آن درخت خورد…(1099)
و در تفسير امام عسكرى عليه السلام در حديثى طولانى از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت است كه فرمود:
چون آن لغزش و خطا از آدم عليه السلام صادر شد به پيشگاه پروردگار عذر خواست و گفت : پروردگارا، نظر رحمت خود با من از سرگير و عذر مرا بپذير و مرا به جايگاهم بازگردان و درجه ام را نزد خود بالا بر، كه نقص و ذلت آن خطا و لغزش در اعضا و ساير بدنم آشكار شده است . خداوند فرمود: اى آدم ، آيا به خاطر نمى آورى كه تو را فرمان دادم كه هنگام سختيها و مشكلات وارده مرا به محمد و آل او بخوانى تا آن مشكلات را از تو دور سازم ؟ آدم گفت : چرا. خداوند فرمود: پس مرا به آنان – به خصوص محمد و على و فاطمه و حسن و حسين – بخوان تا خواسته تو را اجابت كنم و تو را بيش از آنچه بخواهى بدهم .
آدم گفت : پروردگارا و الها، آيا مقام و منزلت آنان نزد تو به جايى رسيده است كه تو با توسل من به آنان توبه ام را مى پذيرى و از خطايم چشم مى پوشى و حال آنكه من همانم كه فرشتگان را به سجده او در آوردى و بهشت را براى او مباح كردى و كنيز خود ((حوا)) را همسر او ساختى و فرشتگان گراميت را در خدمت او در آوردى ؟!
خداوند فرمود: اى آدم ، من تنها از اين رو فرشتگان را براى بزرگداشت تو امر به سجده كردم كه تو ظرف اين نورها بودى ، و اگر پيش از اين خطايت ، از من مى خواستى كه تو را از آن نگاه دارم و براى پرهيز از انگيزه هاى ابليس ‍ هشيار كنم هر آينه چنين مى كردم ولى آنچه در علم من گذشته مطابق علم من جريان مى يابد، ولى هم اينك مرا به نام آنان بخوان تا تو را اجابت نمايم .
اينجا بود كه آدم گفت : خداوندا، به جاه محمد و آل پاك محمد، به جاه محمد و على و فاطمه و حسن و حسين و پاكيزگان از اين خاندان بر من منت نه و توبه ام را بپذير و از لغزشم چشم بپوش و مرا از روى كرامات خود به جايگاهم بازگردان . خداوند فرمود: همانا توبه تو را پذيرفتم و با خشنودى به تو روى كردم و نعمتها و بخششهاى خود را به سوى تو سرازير نمودم ، و تو را به كراماتم به جايگاهت بازگرداندم ، و بهره ات را از رحمتهاى خودم وافر ساختم . و اين است گفتار خداوند كه : ((پس آدم از پروردگار خود كلماتى را دريافت كرد، پس خدا توبه او را پذيرفت ، كه او توبه پذير و مهربان است .)) (1100)
و در روايت ديگرى است كه : آدم گفت : پروردگارا، شان محمد و آل محمد و اصحاب برگزيده او چه عظمتى دارد؟ خداوند به او وحى كرد: اى آدم ، اگر جلال منزلت محمد و آل او و اصحاب برگزيده او را نزد من مى دانستى چنان او را دوست مى داشتى كه برترين اعمال تو در نزد من باشد!
آدم گفت : پروردگارا، به من بشناسان تا بشناسم . خداوند فرمود: اى آدم ، اگر تمام آفريدگان از پيامبران و رسولان و فرشتگان مقرب و ساير بندگان صالحم از اول روزگار تا آخر آن و از فرش تا عرش با محمد سنجيده شوند او بر همه آنان رجحان مى يابد، و اگر مردى از آل محمد پس از وى با برگزيدگان پيامبران و آل پيامبران سنجيده شود بر آنان رجحان مى يابد. اى آدم ، اگر مردى از كفار يا همگى آنان ، مردى از آل محمد و ياران نيك او را دوست بدارد خداوند در جزاى آن ، عاقبت او را ختم به خير و توبه و ايمان مى كند و او را به بهشت مى برد.
بى گمان خداوند بر هر يك از دوستان محمد و آل محمد افاضاتى مى كند كه اگر بر همه آفريدگان خدا از آغاز روزگار تا آخر آن تقسيم شود و همه كافر باشند همه را كفايت مى كند و آنان را به عاقبتى پسنديده و ايمان به خدا سوق مى دهد تا بدان سبب مستحق بهشت شوند. و همانا مردى كه آل محمد و ياران نيك او يا يكى از آنان را دشمن بدارد خداوند او را چنان عذابى كند كه اگر بر همه آفريدگان خدا تقسيم شود همه را به هلاكت رساند.(1101)
و از اميرمؤ منان عليه السلام روايت است كه : يهوديان پيش از ظهور پيامبر ما صلى الله عليه و آله با ذكر پيامبر و صلوات بر او و آل او بر دشمنان پيروزى مى جستند، و خداوند يهوديان زمان موسى و پس از او را دستور داده بود كه هرگاه كار مشكل و امر ناگوارى برايشان پيش آيد خدا را به محمد و آل پاك او بخوانند، و آنان نيز از همين راه يارى مى جستند و همين كار را مى كردند يهوديان مدينه سالها پيش از ظهور محمد صلى الله عليه و آله چنين مى كردند و بلاها و امور ناگوار و مصائب از ايشان دفع مى شد؛ و برآورده شدن حاجات و مستجاب شدن دعاها – هرگاه به محمد و على و آلشان درخواست مى شد – در ميان امتها و زمانهاى گذشته امرى مشهور بوده است ، حتى پيش از اين هر كس بلاى طولانى مى شد بدين جهت بوده كه توسل به محمد و آل پاك او را در دعا فراموش مى كرده است …(1102)
و اخبار در اين معنى بسيار است و ما به همين اندازه كفايت مى كنيم ، كه براى هر كس كه در آن بينديشد همين قدر كفايت است ، و الحمدلله .

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.