منزلگاه نيكو نتيجه نماز و انفاق

آيه 40 : منزلگاه نيكو نتيجه نماز و انفاق
و الذين صبروا ابتغاء وجه ربهم و اقاموا الصلوة و انفقوا مما رزقنا هم سراو علانية و يدون بالحسنة و اولئك لهم عقبى الدار. (236)
ترجمه :و آنانكه به طلب خشنودى پروردگار صبر مى كنند و نماز بر پا مى دارند و از آنچه نصيبشان كرديم در پنهان و آشكار انفاق مى كنند و با نيكيها بديها را از بين مى برند،اينان هستند كه عاقبت منزلگاه نيگو يافتند .
تفسير آيه
در اين آيه شريفه درباره كسانى كه دعوت حق را اجابت كردند و طرفداران حق هستند،و در مورد برنامه سازنده آنها سخن مى گويد در ابتداء آيه از استقامت آنها در برابر مشكلات كه در مسير اطاعت و ترك گناه و جهاد با دشمن و مبارزه با ظلم و فساد وجود دارد (237) آنهم صبر و استقامتى براى جلب خشنودى پروردگار ،است ولذا مى فرمايد:((آنها كسانى هستند كه به خاطر جلب رضاى پروردگارشان صبر و استقامت به خرج دادند ((و الذين صبروا ابتغاء وجه ربهم ) اما كلمه ((وجه ربهم )) در آيه يكى از دو معنى را مى رساند.
نخست اينكه وجه در اين گونه موارد به معنى (( عظمت )) است ،همانگونه كه به (( نظر )) و (( راى )) مهم گفته مى شود(هذا وجه الراى ) (( يعنى راى مهمى است )))و اين شايد به خاطر آن است كه ((وجه )) در اصل به معنى صورت است و صورت انسان مهمترين قسمت ظاهرى بدن او است ، زيرا اعضاى مهم گويائى و بينائى و شنوائى در آن قرار گرفته است .
ديگر اينكه ((وجه رب )) در اينجا به معنى ((رضايت و خشنودى پروردگار ))) است يعنى آنها كه به خاطر رضاى حق در برابر همه مشكلات صبر و استقامت به خرج مى دهند، استعمال وجه در اين معنى ، به خاطر آن است كه انسان هنگامى كه مى خواهد جلب رضايت كسى را كند او را به خود متوجه مى سازد(بنابراين وجه در اينجا جنبه كنائى دارد)
در هر صورت اين جمله اين دليل روشنى است بر اينكه صبر و شكيبائى و بطور كلى هر گونه عمل خير در صورتى ارزش ‍ دارد كه (( ابتعاء وجه الله )) و براى خدا باشد، و اگر انگيزه هاى ديگرى از قبيل رياكارى و جلب توجه مردم كه او كه آدم با استقامت و نيكوكارى است ، و يا حتى براى ارضاى غرور خود كارى ،انجام دهد بى ارزش است وبه گفته بعضى از مفسران گاهى انسان در برابر حوادث ناگوار صبر مى كند تا مردم بگويند چقدر با استقامت است ؟ و گاهى به خاطر اينكه دشمنان شماتنش نكنند،و گاهى به خاطر اينكه مى داند بيتابى و جزع بيهوده است ،و گاهى به خاطر اينكه چهره مظلوميت به خود بگيرد و بيارى او برخيزند، هيچ يك از اين امور دليل بر كمال نفس انسانى نيست .
اما هنگامى كه به خاطر اطاعت فرمان خدا ،و اينكه هر حادثه اى در زندگى رخ مى دهد دليل و حكمتى دارد و صبر و اسقامت به خرج مى دهد آنچنان كه عظمت حادثه را در هم مى شكند،از گشودن زبان به كفران و آنچه دليل به جزع است خوددارى مى كند، اين همان صبر است كه در آيه فوق به آن اشاره شده است و(( ابتغاء وجه الله )) محسوب مى شود.
دومين برنامه كسانى كه دعوت حق را اجابت كردند در اين آيه آن است مى فرمايد: (( آنها نماز را بر پا مى دارند )) (و اقاموا الصلوة ) گرچه اقامه نماز يكى از مصاديق وفاء بهعده الله و حتى مصداق زنده اى براى حفظ پيونده هاى الهى و از يك نظر از مصاديق صبر واستقامت است ولى از آنجا كه اين مفاهيم كلى پاره اى از مصداقهاى بسيار مهم دارد كه در سرنوشت انسان فوق العاده موثر است ،در اين جمله و جمله هاى بعد روى آنها انگشت گذارده شده .
چه چيز مهم تر از اين است كه انسان هر صبح و شام رابطه و پيوند خود را با خدا تجديد كند،با او به راز و نياز برخيزد و بياد عظمت او و مسووليتهاى خويش بيفتد،و در پرتو اين كار،گرد غبار،و زنگار و گناه را از دل و جان بشويد،و باپيوستن قطره وجود خود به اقيانوس بيكران هستى حق مايه ،بگيرد، آرى نماز همه اين بركات و آثار را دارد.
و به دنبال آيه ، سومين برنامه كسانى كه دعوت را اجابت كردند در اين آيه آن است كه مى فرمايد:(( آنها كسانى هستند كه از آنچه به آنان روزى داده ايم در پنهان و آشكارا انفاق مى كنند )) (و انفقوا مما رزقنا هم سرا و علانية ) تنها در اين آيه نيست كه مساله انفاق يا زكات به دنبال نماز قرار مى گيرد، در بسيارى از آيات قرآن اين ترادف به چشم مى خورد، چرا كه يكى از پيوند انسان را با (( خدا ))و ديگرى پيوند او را با خلق محكم مى كند.
در اينجا توجه به حمله (( مما رزقنا هم ))كه هر گونه موهبتى را اعم از مال علم ،قدرت موقعيت ونفود،اجتماعى و غير آن را شامل مى شود لازم است چرا كه انفاق نبايد يك بعدى باشد بلكه در تمام ابعاد و همه مواهب انجام گيرد.
تعبير به (( سراو علاتيه )) (پنهان و آشكار) اشاره ديگرى به اين موقعيت است كه آنها در انفاقهاى خود به كيفيتهاى آن نظير دارند، چرا كه گاهى اگر انفاق پنهانى صورت گيرد بسيار موثرتر است ،و اين مواردى است كه حفظ حيثيت طرف چنين ايجاب مى كند و يا نسبت به انفاق كننده كه مصون از ريا و نشان دادن عمل به ديگران باشد و گاه اگر آشكارا انجام گيرد اثرش وسيعتر و بيشتر خواهد بود و اين در مواردى است كه باعث تشويق ديگران به اين كار خير و تاسى و اقتدا به او مى شود و يك عمل خير او سبب دهها يا صدها يا هزاران كار خير مشابه گردد.
و از اينجا روشن مى شود كه قرآن در انجام يك عمل مثبت آنچنان باريك بين است كه تنها با اصل كار توجه نمى كند،بلكه تاكيد دارد كه هم اصل عمل خير باشند و هم كيفيت انجام آن ( در مواردى كه يك كار ممكن با كيفيات مختلفى انجام مى گيرد).
و باز به دنبال آيه ، چهارمين برنامه كسانى كه دعوت حق را اجابت كردند در اين آيه اين است كه مى فرمايد:(( آنها بوسيله ((حسنات ))، ((سيئات )) خود را از ميان مى برند ))
(ويدرئون بالحسنة السيئة ) به اين معنى كه به هنگام ارتكاب يك گناه لغزش ،تنها به پشيمان شدن و ندامت و استغفار قناعت نمى كنند، بلكه عملا در مقام جبران برمى آيند،
و هر اندازه گناه و لغزش آنها بزرگتر باشد به همان اندازه حسنات بيشترى انجام مى دهند،تا وجود خود و جامعه را از لوث گناه با آب حسنات بشويند.
((يدرئون )) از ماده ((درء ))(برون زرع ) به معنى دفع كرده است بلكه سعى دارند اگر از كسى نسبت به آنها بدى برسد، با انجام نيكى در حق وى ،او را شرمنده و وادار به تجديد نظر كنند،همانگونه كه در آيه 35 سوره فصلت مى خوانيم :
(اذفع بالتى هى احسى فاذا الذى بينك و بينه عداوة كانه ولى حميم ) (يعنى بدى را به آنچه نكوتر است از خودت دور سازد كه در اين هنگام كسى كه در ميان تو و او دشمنى و عداوت است تغيير چهره مى دهد گوئى دوست صميمى تو است ) در عين حال هيچ مانعى ندارد كه آيه مورد بحث در صدد بيان هر دو معنى باشد در احاديث اسلامى نيز احاديثى به مضمون هر دو تفسير وارد شده است .
در حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله مى خوانيم كه به معاد بن جبل فرمود: (( اذا عملت سيئة فاعمل بجنبها حسنة تمحها )) ((هنگامى كه كار بدى كردى در كنار آن كار خوبى انجام ده كه آنرا محو كند )) (238) و در نهج البلاغه مى خوانيم كه امير المومنين على عليه السلام فرمود: ((عاتب خاك بالاحسان اليه وارد شره بالانعام عليه )) (( برادرت را در برابر خلافى كه انجام داده است بوسيله نيكى سرزنش كن ،و شر او را از طريق انعام و احسان به او برگردان . (239)
البته بايد توجه داشت اين يك حكم اخلاقى و مخصوص به مواردى است كه گونه ها موثرتر واقع مى شود، و گرنه اجراى حدود كيفر بدكاران كه به عنوان يك قانون قوانين اسلامى آمده است ، در همه كسانى كه مشمول آن هستند،يكسان اجرا مى شود.
در پايان آيه پس از ذكر برنامه هاى مختلف گذشته ،اشاره به عاقبت كار (( اولوا الاباب ))(صاحبدلان خرد وانديشه و طرفداران حق و عاملان به اين برنامه كرده مى فرمايد:((عاقبت نيك سراى ديگر از آن آنهاست )) (اولئك لهم عقبى الدار)) كلمه (( عقبى )) در اينجا به معنى عاقبت و پايان كار است خواه خيره باشد يا شر و ولى با توجه به قرينه حال و مقابل منظور در آيه فوق به معنى عاقبت خير است . (240)
داستان آيه 40
نماز و انفاق شيخ انصارى
سيد على دزفولى ، چنان احتياطش زياد بود كه به (( محتاط شهرت داشت ،به سبب خاتم الفقها كه به ايشان مرتضى انصارى رسيد و او را از مشكلاتش آگاه كرد شيخ گفت :((فعلا هيچ مبلغى پيشم نيست نزد فلانى برو و بگو دو سال نماز به تو بدهد پولش را براى خودت نگهدار نمازها را خودم مى خوانم )) بدين گونه شيخ حاضر شد اين زحمت را تحمل كند و نماز استيجارى بخواند و پولش بخواند و پولش را به سيد بدهد،مبادا مايوس و دلشكسته شود. (241)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.