با عجله از كنار قبر پدر و مادر گذشت

نقل شده است : بزرگى عادت داشت هر وقت به قبرستان مى گذشت قبر والدين خود را زيارت مى كرد. روزى با عجله از قبرستان گذشت و قبر پدر و مادر خود را زيارت نكرد. هنگامى كه شب شد پدر را در خواب ديد بر او سلام كرد ولى پدر جواب نداد و روى خود را از او گردانيد. گفت : اى پدر! مگر چه كرده ام كه جواب سلام مرا نمى دهى و روى خود را از من مى گردانى .


گفت : اى فرزند! مگر نمى دانى ، اگر كسى بر قبر پدر و مادر گذر كند و آنها را زيارت ننمايد عاق والدين مى شود. وقتى تو از خانه به سوى قبرستان مى آيى خوشنود مى شويم كه ما را زيارت مى كنى . آيا روا باشد كه ما را نااميد گردانى و از محرومين قرار دهى .(337)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.