تسليم، شرط تشيع

تسليم، شرط تشيع

شرط تشيع، همان گونه که از واژه آن بر مى آيد، پيروى وتسليم در برابر محبوبهاست. روايت گهربار زير، از فضيل، از امام باقر عليه السلام گوياى اين حقيقت شيرين است: عن الفضيل عن ابى جعفر عليه السلام، قال: نظر الى الناس يطوفون حول الکعبه فقال: هکذا کانوا يطوفون فى الجاهليه. انما امروا ان يطوفوا بها، ثم ينفروا الينا، فيعلمونا ولايتهم ومودتهم ويعرضوا علينا نصرتهم. ثم قرا هذه الايه: (واجعل افئده من الناس تهوى اليهم)(10).(11)

فضيل از امام باقر عليه السلام روايت مى کند ومى گويد: حضرت در حالى که مردم مشغول طواف خانه کعبه بودند، نگاهى به آنان افکندند، آن گاه فرمودند: اين طواف همان است که در جاهليت نيز آن را بجا مى آورند. اما اکنون، مردم مامورند که آن را طواف کنند وسپس به سوى ما گسيل گشته، ولايت ودوستى خود را به ما اعلام نمايند ويارى خود را بر ما عرضه دارند. سپس امام عليه السلام اين آيه را تلاوت فرمودند که: خداوندا! دلهايى از مردم را به جانب آنان متمايل گردان. ملاحظه مى کنيم که شرط اصلى تشيع وطواف در اين حديث، رفت وآمد وطواف در حول وجود نورانى منابع نور وکعبه هاى دلهاى عاشقان است که بدين وسيله ولايت ومحبت خود را به آنان ابراز وبندگى خود را در درگاه خداوند اثبات نمايند. در زمان غيبت نيز که دوران شدت ابتلائات وکثرت امتحانات شيعيان است، يکى از ضرورى ترين توشه هاى راه منتظران، تسليم است که بايد هماره کوله بارهاى خود را از آن لبريز دارند، چنانکه در دعاى بعد از نماز عصر روز جمعه در دوران غيبت امام زمان عليه السلام که ابتداى آن با اللهم عرفنى نفسک آغاز مى شود، ابوعمرو عمر وى در پوششى از مناجات، به شيعيان اين درس را مى آموزد که در راز ونياز با خداى خويش عرضه دارند: فصبرنى على ذلک حتى لا احب تعجيل ما اخرت ولا تاخير ما عجلت ولا اکشف ما سترت ولا ابحث عما کتمت ولا انازعک فى تدبيرک.(12)

خدايا! در اين امر، مرا آن چنان صابر وشکيبا گردان که تعجيل آنچه را که تو به تاخير انداخته اى دوست نداشته باشم ونيز تاخير آنچه را که تو در آن تعجيل نمودى نخواهم، وپرده از آنچه تو پوشاندى بر ندارم وآنچه را کتمان نمودى آشکار نکنم وبا تدبير توبه ستيز بر نخيزم. ودر غيبت نعمانى نيز از ابوبصير نقل مى کند که: انه قال ذات يوم: الا اخبرکم بما لا يقبل الله عز وجل من العباد عملا الا به؟ فقلت: بلى، فقال: شهاده ان لا اله الا الله وان محمدا عبده (ورسوله) والاقرار بما امر الله والولايه لنا والبراءه من اعدائنا – يعنى الائمه خاصه – والتسليم لهم والورع والاجتهاد والطمانينه والانتظار للقائم عليه السلام. ثم قال: ان لنا دوله يجىء الله بها اذا شاء. ثم قال: من سره ان يکون من اصحاب القائم فلينتظر وليعمل بالورع ومحاسن الاخلاق وهو منتظر. فان مات وقام القائم بعده کان له من الاجر مثل اجر من ادرکه. فجدوا وانتظروا هنيئا لکم ايتها العصابه المرحومه.(13)

آن حضرت (امام صادق عليه السلام) روزى فرمود: آيا خبر ندهم شما را از آنچه خداوند عز وجل، عملى را نمى پذيرد مگر به وسيله آن؟ گفتم: بفرمائيد! پس فرمودند: شهادت به اينکه معبودى جز الله نيست وهمانا محمد (صلى الله عليه وآله) بنده اوست، واقرار به آنچه خداوند امر فرموده وولايت ما اهل بيت وبرائت از دشمنان ما – يعنى ائمه عليهم السلام فقط – وتسليم آنان شدن وتقوا وکوشش (در عبادت) وآرامش وانتظار ظهور قائم عليه السلام. سپس فرمودند: همانا براى ما دولتى است که خداوند هر وقت بخواهد آن را مى آورد. سپس فرمودند: کسى که مسرور مى شود که از ياران قائم عليه السلام باشد پس بايد چشم به راه باشد وبه تقوا واخلاق نيکو در حالت انتظار عمل کند. پس، اگر از دنيا برود وقائم (عليه السلام) پس از او ظهور فرمايد، اجر او مانند اجر کسى است که قائم (عليه السلام) را درک کرده. پس، کوش کنيد وچشم به راه بدوزيد. گوارايتان باد اى گروه مورد رحمت! آرى، اين نتيجه طبيعى تسليم است که اين چنين تاج افتخار وشرافت بر سر منتظران مى نهد که گويى امامشان را درک نموده واز دولت وصالش بهره برگرفته اند. در ذيل اين روايت ورواياتى ديگر، شيخ نعمانى مى گويد: انظروا رحمکم الله هذا التاديب من الائمه عليهم السلام والى امرهم ورسمهم فى الصبر والکف والانتظار للفرج وذکرهم هلاک المحاضير والمستعجلين.(14)

بنگريد، خدايتان رحمت کناد، که چگونه ائمه عليهم السلام تاديبمان مى نمايند وما را امر به صبر وشکيبايى وخوددارى وانتظار فرج مى کنند ومستعجلان امر را از هلاکت يافتگان مى شمارند. پس، بنابر آنچه گفتيم، نتيجه عشق راستين به پيشوايان حقمان عليهم السلام تسليم بى چون وچرا در برابر آنان است. در کتاب شريف کافى نيز ابوابى شاهد بر اين مدعا به چشم مى خورد که روايت زير درى گرانمايه از معدن سرشار آن است. سدير صيرفى نقل مى کند که: قلت لابى جعفر عليه السلام: انى ترکت مواليک مختلفين يتبرا بعضهم من بعض. قال: فقال: وما انت وذاک؟ انما کلف الناس ثلاثه: معرفه الائمه والتسليم لهم فيما ورد عليهم والرد اليهم فيما اختلفوا فيه.(15)

به امام باقر عليه السلام عرض کردم: بعضى از دوستان شما را ترک گفتم در حالى که گروهى از آنان از گروهى ديگر بيزارى مى جستند. سدير گويد: حضرت فرمودند: تو چکار به کار آنها دارى؟ وآن گاه فرمودند: مردم بر سه چيز مکلف اند: شناخت امامان، وتسليم آنان بودن در آنچه برايشان وارد مى شود ومراجعه به آنان در اختلافات خود. نتيجه چنين تسليمى تعبد نسبت به احکام وعمل بدون قيد وشرط به فرموده هاى محبوب است که در آن چون وچرا، وبه اصطلاح امروز فلسفه احکام را، راهى نيست. البته، با توجه به اينکه هيچ يک از احکام نيز بدون حکمت نيست هر چند که ما از آنها ناآگاه باشيم. يحيى بن زکرياى انصارى مى گويد: شنيدم امام جعفر صادق عليه السلام مى فرمودند: من سره ان يستکمل الايمان کله فليقل: القول منى فى جميع الاشياء قول آل محمد فيما اسروا وما اعلنوا وفيما بلغنى عنهم وفيما لهم يبلغنى.(16)

هر کس از کامل شدن ايمان خود مسرور مى گردد، بايد بگويد: راى وگفتار من در همه چيز، راى وگفتار آل محمد (صلوات الله عليهم اجمعين) است در آنچه پوشانيده يا اعلان نموده اند ودر آنچه به دست من رسيده يا نرسيده. ارزش والاى مقام تسليم تا آنجاست که يکى از بزرگترين ملاکهاى تبعيت وپيروى مردم از دانشمندان مى باشد. امام زمان عليه السلام در پيام معروف خود به شيعيان، در اين زمينه مى فرمايند: فاما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا على هواه مطيعا لامر مولاه فللعوام ان يقلدوه.(17)

هر آن کس از ميان دانشمندان دين، صيانت نفس داشت وحافظ دينش ومخالف هواى نفسش ومطيع امر مولايش بود، براى عوام است که از او تقليد کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.