انقلاب ماهيت

انقلاب ماهيت

از محبت تلخها شيرين شود

از محبت دردها صافى شود

از محبت خارها گل مى شود

از محبت دار تختى مى شود

از محبت سجن گلشن مى شود

از محبت نار نورى مى شود

از محبت سنگ روغن مى شود

از محبت حزن شادى مى شود

از محبت نيش نوشى مى شود

از محبت سقم صحت مى شود

از محبت مرده زنده مى شود

اين محبت هم نتيجه دانش است

  از محبت مسها زرين شود

وز محبت دردها شافى شود

وز محبت سرکه ها مل مى شود

وز محبت بار بختى مى شود

بى محبت روضه گلخن مى شود

وز محبت ديو، حورى مى شود

بى محبت موم آهن مى شود

وز محبت غول هادى مى شود

وز محبت شير موشى مى شود

وز محبت قهر رحمت مى شود

وز محبت شاه بنده مى شود

کى گزافه بر چنين تختى نشست

ديگر از آثار عشق ومحبت، انقلاب ماهيت عاشق است:

در آتش عشق، ماهيت در سوز عشق گداخته وتبديل به ماهيت ديگر مى شود وچون شمع جامد که در سوز عشق حالت جمود ويک شکل بودن خود را از دست مى دهد وميعان وسيلان يافته به زمين مى ريزد، عاشق نيز در پاى معشوق خود از شمع مى آموزد که بگريد وبگدازد وبسوزد:

از شمع سه گونه کار مى آموزم   مى گريم ومى گدازم ومى سوزم

در مکتب عشق دين، انقلاب ماهيت عاشق گذر کردن از منازل خود بينى وخودپرستى به کمال پرستش محبوب محبوبهاست. البته اين ويژگى محبت واقعى است که انسان را در رسيدن به درجات کمال انسانى يار مى دهد وبا پشت سرگذاشتن منازل حيوانى وحتى انسانى ونيل به مراحل انسانى واقعى، از مدارج کمال يکى پس از ديگرى گذشته، به مرحله فرشتگان وبلکه بالاتر مى رسد ويا از هجران محبوب گذشته، به وصال وقرب او نائل مى گردد واز حجابهاى ظلمت وسردى وجمود به گرمى وحرارت وانعطاف مى گرايد ودر اين مسير، گاه دفعى وگاه تدريجى، کمال مى يابد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.