بنده خدا

امام صادق(ع) و مراسم حجّ

حديث معروفى است كه خيلى شنيده ايد، ((مالك ابن انس )) مى گويد: من يكبار در خدمت امام صادق (ع ) به سوى مكه مى رفتم ، رسيديم به ((مسجد شجره )) و از آنجا محرم شديم . وقتيكه امام خواست لبيك بگويد و محرم بشود من به چهره او نگاه كردم ديدم رنگ از صورت مباركش پريده مى خواهد …

ادامه نوشته »

تطميع ابوذر

ابوذر تا اواسط دوره عثمان بود. در همان زمانى كه ديگران با پولهاى كلان زندگى مى كردند و جايزه هاى صد هزار دينارى و صد هزار درهمى از خليفه مى گرفتند و جيب هايشان را پر مى كردند و براى خودشان رمه هاى گوسفند درست مى كردند. گله هاى اسب درست مى كردند. غلام ها درست مى كردند. كنيزها درست …

ادامه نوشته »

دموكراسى على(ع)

اميرالمؤ منين با خوارج در منتهى درجه آزادى و دموكراسى رفتار كرد. او خليفه است و آنها رعيتش ، هر گونه اعمال سياستى برايش مقدور بود اما او زندانشان نكرد و شلاقشان نزد و حتى سهميه آنانرا از بيت المال قطع نكرد، به آنها نيز همچون ساير افراد مى نگريست . اين مطلب در تاريخ زندگى على عجيب نيست اما …

ادامه نوشته »

محبت به كافر

حضرت صادق (ع ) در سفر مى رفتند، بين راه كسى را ديدند كه در كنار جاده در زير سايه درختى به يك وضعى خودش را انداخته كه معلوم است كه ناراحت مى باشد و حالش غير عادى است ، به فردى كه همراهش بود فرمود: – برويم ببينيم اين مرد چه گرفتارى دارد. مرد كه از طيلسان و لباس …

ادامه نوشته »

قدرت موسيقى

مسعودى در ((مروج الذهب )) مى نويسد كه در زمان عبدالملك يا يكى از خلفاى بنى اميه كه لهو و موسيقى خيلى رايج شد، خبر به خليفه دادند كه فلان كس خواننده است و كنيز زيبايى هم دارد كه او هم خواننده است و تمام جوانهاى مدينه را فاسد كرده است . اگر چاره اى نينديشى اين زن جوانهاى مدينه …

ادامه نوشته »

شكايت از روزگار

مردى خدمت حضرت صادق آمد و شكايت از روزگار كرد كه چنين و چنانم و درمانده ام و قرض دارم . حضرت مقدارى پول به او دادند، او گفت : – نه من مقصودم اين نبود كه بخواهم چيزى بگيرم ، خواستم شرح حالم را بگويم كه دعايى بفرمائيد، فرمودند: – نه من هم نگفتم مقصود تو اين است ولى …

ادامه نوشته »

احمد بن محمد اردبيلى ، معروف به مقدس اردبيلى

احمد بن محمد اردبيلى ، معروف به مقدس اردبيلى ، ضرب المثل زهد و تقوا است و در عين حال از محققان فقهاء شيعه است . مقدس اردبيلى در نجف سكنى گزيد، او معاصر صفويه بود، گويند: شاه عباس اصرار داشت كه به اصفهان بيايد، حاضر نشد.

ادامه نوشته »

مقايسه نادرست

((شكيب ارسلان )) ملقب به اميرالبيان يكى از نويسندگان زبردست عرب در عصر حاضر است . در جلسه اى كه به افتخار او در مصر تشكيل شده بود، يكى از حضار مى رود پشت تريبون ، و ضمن سخنان خود مى گويد:.

ادامه نوشته »

گريه به زور سنگ

يكى از طلاب كه اهل يزد بود، نقل مى كرد: كه در جوانى ، سفرى پياده از راه كوير به خراسان رفتم . در يكى از دهات نيشابور، مسجدى بود و من چون جايى را نداشتم ، به مسجد رفتم . پيشنماز مسجد، آمد و نماز خواند و بعد منبر رفت . در اين بين ، با كمال تعجب ديدم …

ادامه نوشته »

اول همسايه بعد خانه

امام مجتبى (ع ) مى گويد: در دوران كودكى ، شبى بيدار ماندم و به نظاره مادرم زهرا (س ) در حاليكه مشغول نماز شب بود، گذراندم . پس از آنكه نمازش به پايان رسيد متوجه شدم كه در دعاهايش يك يك مسلمين را نام مى برد و آنها را دعا مى كند، خواستم بدانم كه درباره خودش چگونه دعا …

ادامه نوشته »