مردى نشسته بود و گريه مىكرد . كسى بر او گذشت و علت زارى او را پرسيد . مرد گريان به سگ خود اشاره كرد و گفت:
ادامه نوشته »بنده خدا
105 – غم نان
يكى از ملوك را مدت عمر سر آمد . جانشينى نداشت . وصيت كرد كه بامدادان، نخستين كسى كه از دروازه شهر در آمد، تاج شاهى بر سر وى نهند و مملكت را بدو واگذارند . از قضا اول كسى كه در آمد، گدايى بود . اركان دولت و بزرگان كشور، وصيت سلطان به جا آوردند و كليد خزاين و …
ادامه نوشته »104 – تو نيز بخواب
سعدى (690 606 ه.ق) در كتاب گلستان، خاطرات زيبايى از دوران جوانى و كودكى خود نقل مىكند كه گاه بسيار نكتهآموز و دلانگيز است . در يكى از اين خاطرات مى گويد:
ادامه نوشته »103 – ريا بر سر سفره
زاهدى، مهمان پادشاهى بود . چون به طعام نشستند، كمتر از آن خورد كه عادت او بود و چون به نماز برخاستند، بيش از آن خواند كه هر روز مىخواند، تا به او گمان نيك برند و از زاهدانش پندارند.
ادامه نوشته »102 – پيك ناپيدا
دلسوختهاى هر شب خدا را مىخواند و ذكر ((الله )) از دهان او نمىافتاد. در همه حال لفظ ((الله )) بر زبان داشت و يك دم از اين ذكر، نمى آسود.
ادامه نوشته »101 – هم اين، هم آن
يكى از وزرا، نزد ذوالنون مصرى رفت و از او دعايى خواست . ذوالنون گفت: ((وزير را مسئله چيست .)) گفت: (( روز و شب در خدمت سلطان مشغولم . هر روز اميد آن دارم كه خيرى از او به من رسد، و در همان حال ترسانم كه مباد خشم گيرد و مرا عقوبت دهد.)) ذوالنون گريست . وزير گفت: …
ادامه نوشته »100 – لايق پيغمبرى
در اخبار است كه موسى در جوانى، چوپانى مىكرد. روزى، گوسفندى از او گريخت و موسى در پى او بسيار دويد . در پى او تا به شب در جستجو – – و آن رمه غايب شده از چشم او
ادامه نوشته »99 – خواب خوش
سه تن در رهى مىرفتند؛ يكى مسلمان و آن دو ديگر، مسيحى و يهودى. در راه درهمى چند يافتند . به شهرى رسيدند. درهمها بدادند و حلوا خريدند.
ادامه نوشته »98 – يار در خانه و …
كسى از خدا گنج بىرنج خواست . بسى التجا كرد و دعا خواند و اشك ريخت. شبى در خواب ديد كه فرشتهاى به او مىگويد: ((فردا به گورستان شهر رو . آن جا بر مزار فلان آدم بايست و رو جانب مشرق كن . تيرى در كمان بگذار و بينداز. هر جا تير افتد، آن جا گنج است . ))
ادامه نوشته »97 – بشكن!
نوشتهاند: روزى پادشاهى همه درباريان را خواست . همه گرد تخت او به صف ايستادند . شاه، گوهرى بس زيبا و گرانبها به يكى از آنان داد و گفت: اين گوهر چگونه است و به چند ارزد؟
ادامه نوشته »