جز زفضل خدا دوا نطلب ابوذر غفارى رحمة الله عليه روايت كرده كه حضرت رسول (ص ) آى ن آيه را بر من خواند (( ((و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لايحتسب و من يتوكل على الله فهو حسبه )) )) يعنى آنكس كه تقوى داشته باشد خداوند براى او راه خروجى (از مشكلات و …
ادامه مطلببنده خدا
مواظب قرائت نماز خود باشيم
مواظب قرائت نماز خود باشيم نگارنده در يكى از سفرهاى حج كه روحانى دوم حج بودم و قرائت نمازهاى مردم را صحيح مى كردم به كسى گفتم حمد و سوره نمازت را قرائت كن ببينم او خواند (( و قل هو الله احد را مى گفت قفل و الله احد )) به او گفتم اشتباه مى خوانى و بارها اين …
ادامه مطلبغلط خوانى
غلط خوانى فردى به دوستش گفت : بالاخره تو قرآن خواندن را ياد گرفتى يا نه ؟ او در جواب گفت : يك سوره را خوب ياد گرفتم ، گفت بخوان او گفت (( اذا خاء بسر الله و القيچ بعد گفت نمى دانم و رايت التاس يا رايت الفاس )) است .
ادامه مطلبفراموشى.
فراموشى مؤ لف گويد: به يكى از اساتيدم خواستم به او سلام كنم سلام را فراموش كردم و گفتم (( بسم الله الرحمن الرحيم )) استاد هم ظاهرا نارحت شد.
ادامه مطلباشتباه نويسى
اشتباه نويسى يكى از دوستان به رفيقش املاء مى گفت به او گفت بنويس : (( جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا، )) رفيقش نوشت (( جاعل الهغ و ضحغ الباتل عن الباتل كان ضحوغا، )) او هم املاء را صحيح كرد و زير املاء نوشت سهيه عصط.
ادامه مطلبامان از سادگى
امان از سادگى تازه تحصيلات ششم ابتدائى را تمام كرده بودم و طلبه شده بودم كه يكى از اقوام و خويشان به من گفت آيا تو خوب درست را ياد گرفته اى ؟ گفتم : بله گفت : هر چه بگويم واردى بنويسى ؟ گفتم : بله مى نويسم ، گفت : بنويس گوز من هم نوشتم گوزن گفت : …
ادامه مطلباشتباه خوانى
اشتباه خوانى اين حقير تازه كلاس پنجم را خوانده بودم (حدود سال 1338) كه تابلوئى ديدم كه روى آن نوشته بود عكاسى الكتريكى ، و من خواندم عكاسى ال كتر يكى . باز تابلوئى ديدم نوشته : دو لابسازى ، من خواندم دولا بسازى .
ادامه مطلبلطيفه73
لطيفه فردى اين شعر را خواند و بقيه اش را يادش نيامد ((ز عشق تا به صبورى هزار فرسنگ است )) به جاى بقيه اش گفت : ((ميان كوشك و نجف باد و ملك كرسنگ است )) كوشك از شهركهاى نجف آباد است و كرسنگ كه اصلش كهريز سنگ است نيز جزء نجف آباد مى باشد و تقريبا دو فرسخى …
ادامه مطلبفراموشى
فراموشى شخصى در حال خواندن شعر حافظ بود و با صداى بلند مى خواند كه اين مصرع را خواند: دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند، ولى مصرع دوم را فراموش كرده بود و اينگونه خواند سر هفتاد كچل را فر شش ماهه زدند.
ادامه مطلبفر شش ماهه
فر شش ماهه نقل شده يك نفر قمى فرشى گم كرده بود (با توجه به اينكه قمى ها هست راهه مى گويند) به اين طرف و آن طرف در جستجويش بود تا آنكه گذرش به آرايشگاهى افتاد كه بر تابلوى آن نوشته شده بود ((در اينجا فر ششماهه ) او اين جمله را اينگونه خواند ((در اينجا فرش شما هه …
ادامه مطلب
بیاد امام زمان مظلوم و غریبم اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج