اسلام شناسی -شمیم یار

دید و بازدیدها تمام شد

‍ #اولین_سلام_صبحگاهی دید و بازدیدها تمام شد همه آمدند و رفتند، حال همه را پرسیدم،حال همه را… این چند روز همه را دیدم؛همه را اما… #عزیزٌ علیَّ اَنْ اَرَی الخَلْقَ و لا تُری #سلام_بهار_دل_من #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج @montazer_ir

ادامه نوشته »

پنجره گلها

پنجره گلها گوش کن مى شنوى همهمه ى دريا را نور بى حوصله در پنجره مى آشو بد واژه ها در شعف شور شدن مى رقصند شيهه ى اسب کسى در نفس توفان است سبزپوش اسب سوارى، گل وقرآن دردست   تپش واهمه خيز نفس صحرا را باز کن پنجره ى بسته گلدان ها را ديدى آنک به افق، چرخش …

ادامه نوشته »

مهدی جان؛

#اولین_سلام_صبحگاهی مهدی جان؛ در یِک ویرانه ای، تشنه و با چشم هایی سراسر اشک از تو پیشِ هر کسی نشان پرسیدیم..‌‌. آقا؛ این تشنگیمان طولانی شده ازین ویرانه راهِ خروج نیست؟؟ #سلام_بهار_دل_من #اللهم_عجل_لولیک_الفرج @montazer_ir ?〰〰?〰〰?〰〰?

ادامه نوشته »

ظهور

ظهور يار،  اميد من آن است که تعجيل کند جمع ما منتظران راکه سراسر نقص است گرد تحريف ز يُمن نفَس عيسوى اش تا همه کور دلان در دل شب غرق شوند هان که هابيل به خون خفته ازآنسوى زمان اين جرم نيست که بازار بتان است کنون با چنين رونق وحُسنى که تو دادى به چمن   تا جهان …

ادامه نوشته »

اى خوب

اى خوب خوشا جمال جميل تو اى سپيده ى صبح هلا طليعه ى موعود! جان رستاخيز! به پهندشت خيالم چمن،  چمن گل ياس گلوى ظلمت شب رادريده خنجر روز دراى قافله ى شب دگر نميآ يد اگرچه غايبى ازديدگان من، ايخوب!   که جلوه هايتوپيداست درجريده يصبح بيا که با تو برويد گل سپيده ى صبح شکفته شدبه هوايگل دميده …

ادامه نوشته »

بیا که با تو بهاران ز راه مى آید

  بیا که با تو بهاران ز راه مى آید سوار توسن مهر و پگاه مى آید…… بهار بى تو عزیزم کجا صفا دارد بیا که بى تو و چشمت دلم عزا دارد به مهر پیک بهاران به خانه ات برگرد که بى حضور نگاهت خموشم و دلسرد شاعر: محسن عقیلى زاده

ادامه نوشته »

بیا وَ گرنه در این انتظار خواهم مرد

  بیا وَ گرنه در این انتظار خواهم مرد اگر که بى تو بیاید بهار، خواهم مرد به روى گونه من، اشک سال ها جارى است و زیر پاى همین آبشار، خواهم مرد… خبر رسید که تو با بهار مى آیى در انتظار تو، من تا بهار خواهم مرد شاعر: محسن حسن زاده لیله کوهى

ادامه نوشته »

من از قبیله شبم ولی تو روشنی تبار

  من از قبیله شبم ولی تو روشنی تبار ببین چه ساده روز را نشسته‌ام به انتظار چه فصل سرد و ساکتی پناه بر تو ای بزرگ! چرا نمی‌رسم به تو چرا نمی‌شود بهار … به آسمان نمی‌رسم به حجم سبز خانه‌ات دلم به انتظار تو، تو بر ستاره‌ها سوار شاعر: نرگس ایمانیان

ادامه نوشته »

ماندیم زدیدار تو آواره و حیران

  ماندیم زدیدار تو آواره و حیران ای عشق خدایی همه ای چشمه ی جوشان! چشمان شقایق همه در راه تو مانده است ای شور غزل در نفس سبز بهاران دیریست در اندیشه ی خود غوطه ورم تا با نام تو آذین شود این سینه به عرفان… مولود تویی وعده ی موعود تویی تو برگرد عدالت بنما ظلم بسوزان تو …

ادامه نوشته »