اسلام شناسی -شمیم یار

  عریضـه های دلم را غبار خواهد برد خـزان فاصلـه هـا را بهــار خواهد برد مرا به خیمه خود حضرت امام زمان درست چون پسـر مهزیـار خواهد برد

  طلوع نزدیک است اگر بخواهیم ظهور تو زیباتر از ظهور همه‌ی زیبایی‌هاست چشم به راه زیباترین بهاریم خدایا انتظار چقدر دیر می‌گذرد با صد نگاه خسته، صدا می‌زنیم تو را

  طعنه از دشمنت ای دوست شنیدن تا کی؟ به بدن پیرهن صبر دریدن تا کی؟ پیش رو بودن و روی تو ندیدن تا کی؟ بار هجران تو بردوش کشیدن تا کی . . ؟

  طاقتم طاق شد و از تو نيامد خبري جگرم آب شد و از تو نيامد خبري عاشقان که مدام از فرجت ميگفتند عکسشان قاب شد و از تو نيامد خبري.

  طِی شد جوانی من و رؤیت نشد رُخت شرمنده ی جوانی از این زندگانیم اللهم عجل لوليك الفرج

  در اضطراب چه شب‌ها که صبحشان گم شد چه روزها که گرفتار روز هـفتم شد چه قدر هفته پر از شنبه شد،به جمعه رسید و جمعه روز تـفرّج برای مردم شد

  صبرم از كاسه دگر لبريز است اين اين جمعه نيايي چه كنم؟ آنقدر من خجل از كار خودم اگر اين جمعه بيايي چه كنم؟

  صبح بي تو رنگ بعد از ظهر يک آدينه دارد بي تو حتي مهرباني حالتي از کينه دارد بي تو مي گويند تعطيل است کار عشقبازي عشق اما کي خبر از شنبه و آدينه دارد

  صبح بی تو … بی تو که صبح نمی شود !! همان امتداد شب است کمی کمرنگ تر

  شـیـعـیان بــس نـیــسـت غـفلت هـایــمـان؟ غـــربـــت و تـــنــهــایـــی مـــولایــــمــان؟ مــا عـــبــد و عــــبـــیـــد دنــیـا گشته ایــم غــافــل از مــهـــدی زهــرا گــشـــتـه ایـم …