چه كنم تا كه شبي لايق ديدار شوم بهر ديدار گل فاطمه بيدار شوم همچو آن پير خراباتي و عاشق پيشه چشم بيمار تو را بينم و بيمار شوم
ادامه نوشته »بایگانی برچسب: شمیم یار
پس از طریق مکافات کن مداوایم
پس از طریق مکافات کن مداوایم عجیب منکدر از کرده های بیجایم دمل زده کف پای عروجم از راهی که تو گذاشته ای پیش پای پاهایم
ادامه نوشته »تار دل من چشمه ي الحان خدايي ست
تار دل من چشمه ي الحان خدايي ست از دست تو اي زخمه ي ناساز چه سازم ساز غزل سايه به دامان تو خوش بود دو از تو من دل شده آواز چه سازم
ادامه نوشته »زمین دلتنگ و مهدى بیقراراست
زمین دلتنگ و مهدى بیقراراست / فلک شیدا، پریشان روزگار است دلا، آدیـنه شد، دلبر نیامد / غروب انتظارم سرنــیامد همه دلها پر از آه وغم و درد / همه آلالهها پــژمرده و زرد . . .
ادامه نوشته »در تمناي نگاهت بي قرارم تا بيايي
در تمناي نگاهت بي قرارم تا بيايي من ظهور لحظه ها را مي شمارم تا بيايي خاک لايق نيست تا به رويش پا گذاري در مسيرت جان فشانم، گل بکارم، تا بيايي . .
ادامه نوشته »یا بقیه الله
یا بقیه الله شاید خدایت نیامدنت را فرصتی دیگر برای من قرار داده است تا وقتی که تو می آیی دل ناپاک من، پاک پاک باشد.
ادامه نوشته »ای آرمان همه چشم انتظاران
ای آرمان همه چشم انتظاران دنیا نیازمند ظهور توست، و قلب انسانها به شوق زیارت روی دلربای تو می تپد. ای قلب عالم امكان !!
ادامه نوشته »یوسف گم گشته باز آید به کنعان
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخورنه ؛ غم میخورم ؛ غم میخورم بخاطر روزهایی که نبودهای تا لحظات تلخ غم را کنارم باشی. غم میخورم به خاطر روزهایی که به یادت نبودهام و با گناه شب شدهاند. همان روزهایی که در تقویم خاطرهها در منجلاب گناه و زشتی با قلم جهل ثبت کردهام
ادامه نوشته »ای سفر کرده بیا سوی من و شاد بیا
ای سفر کرده بیا سوی من و شاد بیا هر زمانی که غمم در دلت افتاد بیا عمر چون برگ خزان ست و اجل همچو نسیم فرصتی نیست شتابی کن و چون باد بیا
ادامه نوشته »تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟!
تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟! تا کی اسیر لذّت عصیان شدن؟! بس است خسته شدم از این همه بازی روزگار مغلوب نفس خاطی و شیطان شدن بس است
ادامه نوشته »