Tag Archives: شمیم یار

تـو آفتاب گـران سـنـگ عـرصـه امـیـد

تـو آفتاب گـران سـنـگ عـرصـه امـیـد جهـان به‌راه تو چشم انتظار می‌بینم رخ کریم تو از کعبه می دمد فردای ازیـن سـرای گـل روزگار می‌بـینم بتاب شمس پس ابر غیب، ای موعود زمـانه در کـف قـوم شـرار می‌بـینــم

Read More »

سر من ندارد اين سر، غم من ندارد اين دل

سر من ندارد اين سر، غم من ندارد اين دل که به اين سر و به اين دل غم کار و بار دارد ببر از سرم نصيحت ببر از برم گراني نه سرم خرد پذيرد نه دلم قرار دارد سر من پر از جنون و دل من پرست از عشق نه سرم مجال عقل و نه دل اختيار دارد

Read More »