کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست یوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس است گریه … فراق … گریه … فراق … این چه رسمی است؟! دیگر بس است این همه گریان شدن بس است
ادامه نوشته »بایگانی برچسب: شمیم یار
تـو آفتاب گـران سـنـگ عـرصـه امـیـد
تـو آفتاب گـران سـنـگ عـرصـه امـیـد جهـان بهراه تو چشم انتظار میبینم رخ کریم تو از کعبه می دمد فردای ازیـن سـرای گـل روزگار میبـینم بتاب شمس پس ابر غیب، ای موعود زمـانه در کـف قـوم شـرار میبـینــم
ادامه نوشته »مقام و حجر و حجرناودان و زمزم مهر
مقام و حجر و حجرناودان و زمزم مهر چو مستجار درت، خاکسار میبینم به عشق روی تو بوسند حاجیان عرفات تـو را فــروغ سـمـاوات یـار میبـیـنـم
ادامه نوشته »چو سعی بی تو یکی پسته ایست دور از مغز
چو سعی بی تو یکی پسته ایست دور از مغز نـمـاز بـی تـو بـسی شـرمـســار میبـیـنـم محمد و علی و فاطمه، حسن و حسین ز چـهـر پـاک تـو مـهـدی، نـگار میبینم
ادامه نوشته »نوای نای دل کعبه جز ولای تو نیست
نوای نای دل کعبه جز ولای تو نیست طـواف کـوی تو را افـتـخار میبـیـنـم جـمـال کعبه ز خـال تو آبرومند است وگرنه سنگ و گل بیعیار میبینم
ادامه نوشته »دارد زمان آمدنت دير مي شود
دارد زمان آمدنت دير مي شود دارد جوان سينه زنت پير مي شود … تقصير گريه هاي غريبانه شماست … دنيا غروب جمعه چه دلگير مي شود…
ادامه نوشته »ببین كه روز سپیدم ز هجر تو شام است
ببین كه روز سپیدم ز هجر تو شام است بیا و نور فكن كه چهره تو ماه من است جدایی از تو بلایی عظیم و جانكاه است گواه قلب حزین سردی نگاه من است
ادامه نوشته »فقط دلیل جدایی ز تو گناه من است
فقط دلیل جدایی ز تو گناه من است ثمر از این همه غفلت دل سیاه من است همیشه ذكر تو را من به روی لب دارم كه نام تو گل زهرا دلیل راه من است
ادامه نوشته »سر من ندارد اين سر، غم من ندارد اين دل
سر من ندارد اين سر، غم من ندارد اين دل که به اين سر و به اين دل غم کار و بار دارد ببر از سرم نصيحت ببر از برم گراني نه سرم خرد پذيرد نه دلم قرار دارد سر من پر از جنون و دل من پرست از عشق نه سرم مجال عقل و نه دل اختيار دارد
ادامه نوشته »ز شراب وصل جانان سر من خمار دارد
ز شراب وصل جانان سر من خمار دارد سر خود گرفته دل هم سر آن ديار دارد چه کند دگر جهان را چو رسيد جان به جانان چو رسيد جان به جانان به جهان چه کار دارد
ادامه نوشته »