بایگانی برچسب: كتاب : داستانهاى اصول كافى جلدهاى 1 و 2

گريه امام حسن (ع ) از دو چيز

گريه امام حسن (ع ) از دو چيز  هنگامى كه امام حسن (ع ) در بستر شهادت و سفر آخرت ، قرار گرفت ، گريه مى كرد، يكى از حاضران عرض كرد: (اى پسر رسول خدا! آيا با آنهمه مقام ارجمندى كه در پيشگاه رسول خدا(ص ) دارى ، و آن حضرت درباره تو چنين فرمود، و بيست بار، پياده …

ادامه نوشته »

امام حسن (ع ) در راه مكه و خبر از آينده

امام حسن (ع ) در راه مكه و خبر از آينده   در يكى از سالها، امام حسن مجتبى (ع ) پياده از مدينه به مكه رهسپار شد، به طورى كه پاهايش آماس كرد، در مسير راه ، يكى از خدمتكاران عرض ‍ كرد: (اگر سوار شوى ، اين آماس رفع مى گردد). امام حسن : (نه ، وقتى كه …

ادامه نوشته »

معجزه اى از امام حسن (ع )

معجزه اى از امام حسن (ع )  يكى از فرزندان زبير كه به امامت امام حسن (ع ) معتقد بود، همراه آن حضرت براى انجام حج عمره به سوى مكه مى رفتند ( يا پس از عمره از مكه باز مى گشتند) در مسير راه به يكى از آبگاهها رسيدند، كنار چند درخت خرماى خشكى كه از تشنگى خشك شده …

ادامه نوشته »

سخنرانى امام حسن (ع ) در روز شهادت على (ع )

معصوم چهارم ، امام حسن مجتبى (ع )  سخنرانى امام حسن (ع ) در روز شهادت على (ع )   (در آن شب (21 رمضان سال چهلم هجرت ) كه امام على (ع ) به شهادت رسيد) امام حسن (در روز آن شب ) در مسجد كوفه برخاست و براى مردم چنين سخنرانى كرد، پس از حمد و ثنا و …

ادامه نوشته »

گفتار پرمحتواى مردى ناشناس كنار خانه على (ع )

گفتار پرمحتواى مردى ناشناس كنار خانه على (ع )  روز شهادت حضرت على (ع )، سراسر كوفه يكپارچه عزا شد، به طورى كه يادآور رحلت رسول اكرم (ص ) در مدينه بود، دهشت و اضطراب ،مردم را فرا گرفت ناگهان ديدند گريان و شتابان در حالى كه مى گفت : (انا لله و انا اليه راجعون به پيش آمد، مردم …

ادامه نوشته »

وصيت على (ع ) در بستر شهادت

وصيت على (ع ) در بستر شهادت   پس از آنكه فرق مقدس على (ع ) ضربت خورد، آن حضرت در بستر شهادت قرار گرفت ، فرزندان آن حضرت و فرزندزادگان در كنار بسترش ‍ بودند، آن حضرت ، مقام رهبرى را براى فرزند ارشدش امام حسن (ع )، وصيت كرد، و به حسين (ع ) و محمد (بن حنفيه …

ادامه نوشته »

برترين انسانها در روز قيامت ، از زبان على (ع )

برترين انسانها در روز قيامت ، از زبان على (ع )  اصبغ بن نباته مى گويد: امام على (ع ) را در بصره ، پس از فتح بصره (در جريان جنگ جمل ) ديدم ، سوار بر استر بود، به مردم رو كرد و فرمود: (آيا به شما خبر ندهم كه بهترين انسانها در قيامت كسيتند؟). ابوايوب انصارى برخاست و …

ادامه نوشته »

اطمينان على (ع ) به امداد غيبى

اطمينان على (ع ) به امداد غيبى   سعيد بن قيس مى گويد: روزى در ميدان جنگ ، مردى را ديدم كه تنها دو جامه پوشيده بود( بى آنكه زره و لباس جنگ پوشيده باشد) سوار بر اسب به سويش رفتم ، ديدم اميرمؤ منان على (ع ) است ، پرسيدم :(اى اميرمؤ منان ! در چنين منطقه اى با …

ادامه نوشته »

معجزه اى از حضرت على (ع )

معجزه اى از حضرت على (ع )  اميرمؤ منان على (ع ) چند دائى در قليله بنى مخزوم داشت ، جوانى از آن قبيله نزد امام على (ع ) آمد و عرض كرد:(دائى جان برادرم از دنيا رفت ، و من در مرگ او بسيار ناراحت و غمگينم ). امام على فرمود: آيا مى خواهى او را ببينى ؟ او …

ادامه نوشته »

راستگوئى و امانت دارى على (ع )

راستگوئى و امانت دارى على (ع )   ابوكهمس مى گويد: به امام صادق (ع ) عرض كردم :(عبدالله بن ابى يعفور، به شما سلام رسانيد). امام : بر تو و بر او سلام باد، وقتى كه نزد عبدالله رفتى ، به او سلام برسان و به او بگو: (جعفر بن محمد(ع ) مى گويد؛ درست بينديش كه به خاطر …

ادامه نوشته »