بایگانی برچسب: كتاب : گنجينه جواهر يا كشكول ممتاز

خداوند هنگام خشم ، اگر عذاب نازل نكند، هفت بليه بجايش بفرستد:

خداوند هنگام خشم ، اگر عذاب نازل نكند، هفت بليه بجايش بفرستد: (( روى عن الامام امير المؤ منين على عليه السلام انه قال ، قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم : اذا غضب الله على امة و لم ينزل بها العذاب ، غلت اسعارها، و قصرت اعمارها، و لم تربج تجارتها، ولم تزك اثمارها، و …

ادامه نوشته »

خاصيت سوره والضحى و سوره والليل

خاصيت سوره والضحى و سوره والليل يكى از بزرگان بغداد كه صدق و راستى از سخنش هويدا بود نقل كرد كه در بعضى از كتابها خواندم كه چون كسى را واقعه اى سهمناك پيش آيد و بيم هلاكت باشد بايد كه وضوء بگيرد و لباس پاك و تميز بپوشد و به رختخواب برود و و در هنگام خوابيدن سوره والضحى …

ادامه نوشته »

جز زفضل خدا دوا نطلب

جز زفضل خدا دوا نطلب ابوذر غفارى رحمة الله عليه روايت كرده كه حضرت رسول (ص ) آى ن آيه را بر من خواند (( ((و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لايحتسب و من يتوكل على الله فهو حسبه )) )) يعنى آنكس كه تقوى داشته باشد خداوند براى او راه خروجى (از مشكلات و …

ادامه نوشته »

مواظب قرائت نماز خود باشيم

مواظب قرائت نماز خود باشيم نگارنده در يكى از سفرهاى حج كه روحانى دوم حج بودم و قرائت نمازهاى مردم را صحيح مى كردم به كسى گفتم حمد و سوره نمازت را قرائت كن ببينم او خواند (( و قل هو الله احد را مى گفت قفل و الله احد )) به او گفتم اشتباه مى خوانى و بارها اين …

ادامه نوشته »

غلط خوانى

غلط خوانى فردى به دوستش گفت : بالاخره تو قرآن خواندن را ياد گرفتى يا نه ؟ او در جواب گفت : يك سوره را خوب ياد گرفتم ، گفت بخوان او گفت (( اذا خاء بسر الله و القيچ بعد گفت نمى دانم و رايت التاس يا رايت الفاس ‍ )) است .

ادامه نوشته »

فراموشى.

فراموشى مؤ لف گويد: به يكى از اساتيدم خواستم به او سلام كنم سلام را فراموش كردم و گفتم (( بسم الله الرحمن الرحيم )) استاد هم ظاهرا نارحت شد.

ادامه نوشته »

اشتباه نويسى

اشتباه نويسى يكى از دوستان به رفيقش املاء مى گفت به او گفت بنويس : (( جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا، )) رفيقش نوشت (( جاعل الهغ و ضحغ الباتل عن الباتل كان ضحوغا، )) او هم املاء را صحيح كرد و زير املاء نوشت سهيه عصط.

ادامه نوشته »

امان از سادگى

امان از سادگى تازه تحصيلات ششم ابتدائى را تمام كرده بودم و طلبه شده بودم كه يكى از اقوام و خويشان به من گفت آيا تو خوب درست را ياد گرفته اى ؟ گفتم : بله گفت : هر چه بگويم واردى بنويسى ؟ گفتم : بله مى نويسم ، گفت : بنويس گوز من هم نوشتم گوزن گفت : …

ادامه نوشته »

اشتباه خوانى

اشتباه خوانى اين حقير تازه كلاس پنجم را خوانده بودم (حدود سال 1338) كه تابلوئى ديدم كه روى آن نوشته بود عكاسى الكتريكى ، و من خواندم عكاسى ال كتر يكى . باز تابلوئى ديدم نوشته : دو لابسازى ، من خواندم دولا بسازى .

ادامه نوشته »

لطيفه73

لطيفه فردى اين شعر را خواند و بقيه اش را يادش نيامد ((ز عشق تا به صبورى هزار فرسنگ است )) به جاى بقيه اش گفت : ((ميان كوشك و نجف باد و ملك كرسنگ است )) كوشك از شهركهاى نجف آباد است و كرسنگ كه اصلش كهريز سنگ است نيز جزء نجف آباد مى باشد و تقريبا دو فرسخى …

ادامه نوشته »