رؤياى شکفته

رؤياى شکفته کوچه کوچه جستجو،  خانه خانه انتظار شهر من!شکفته اى در بهار مقدمش کينه را بگو: برو! از تمام سينه ها يک گل محمدى است، درشکنجه ى سکوت الفت جوان رسد،  شوق جاودان رسد آزمون قرنهاست،  اينکه ميرسد ز راه   شهر من! شکفته اى در تبسّم بهار در بهار ملتهب،  در بهار بى قرار سينه را بگو: بخوان!با …

ادامه نوشته »

آواز ماه

آواز ماه سروده ام هر پگاه بدون تو درون مه گم شديم،  غريب وار غزل بخوان در سکوت، شبان من چراغ پر شور چشم کور من! بهشت بکرى است با توخاک سرد   که خفته است اين نگاه، بدون تو من ودل وهرچه راه،  بدون تو شکسته آواز ماه،  بدون تو سپيده دم شد سياه،  بدون تو زمانه غرق گناه، …

ادامه نوشته »

آواز روشن

آواز روشن بهار آمد وسر زد به آشيانه ى من به بارگاه خداوندياش قبول افتاد گذشت آن همه شبهاى تلخ وجانفرسا زلال روشن آوازهاى او آميخت بخوان ترانه،  قنارى که بعد آمدنش   شکوفه کردغزلهاى عاشقانه ى من نيايش سحر وگريه ى شبانه ى من رسيد روشنى دل،  چراغ خانه ى من به بيقرارى احساس کودکانه ى من بهار آمد …

ادامه نوشته »

بيا موعود

بيا موعود نمى دانم چه خط زد قهر حق،  پيشانى ما را دراين وادى به جز يوسف که داند چاره ى قحطى سجود وسر به زير،  موجب فيض سرافرازى ست به حال جسم خاکى،  طفل اشک از چشم بيرون شد يقين کرديم از اين مرداب راهى تا پناهى نيست   که اينک تيه، حيران است سرگردانى ما را عزيز مصر …

ادامه نوشته »

غزل انتظار

غزل انتظار نگذار مردابى شويم اى روح دريايى ديگر دلم سير است از دلهاى پا درخاک حتى بهاران بوى غربت ميدهد اينجا خورشيد من!لطفى که برخيزد دلم از خاک سرشار خواهد شد زمين از مهربانيها با بارش دست تو در آدينه ى موعود   ما را ببر با جذبه ى موجى تماشايى ديگر دلم سير است از دلهاى دنيايى دور …

ادامه نوشته »

اعجاز فصل سبز

اعجاز فصل سبز (ايمان بياوريم به آغاز فصل سبز) از زرد بى ترانه ى اکنون سفر کنيم باور کنيم باور فرداى عشق را درباوردوباره ى اين شاخه هاى خشک خنياگر قبيله ى باران،  بيا! بيا! پر کردهايم دفتر احساس خويش را در انتظار ديدنت اى گل نشسته ايم   تا بشکفدشکوفه هاى اعجاز فصل سبز تا درک شاعرانه ى آغاز …

ادامه نوشته »

جمعه موعود

جمعه موعود دست تو باز ميکند،  پنجره هاى بسته را دوباره پاک کردم وبه روى رف گذاشتم پنجره،  بيقرار تو! کوچه در انتظار تو! شب به سحر رسانده ام،  ديده به ره نشانده ام اين دل صاف، کم کمک، شده ست سطحى از ترک   هم تو سلام ميکنى، رهگذران خسته را آينه ى قديمى غبار غم نشسته را تا …

ادامه نوشته »

با حنجره اى زخمى

با حنجره اى زخمى صد معجزه،  موسايى صد بت شکن ابراهيم اى سبز کليم اللّه،  عظماى خليل اللّه مايى که تو را خوانديم،  با حنجرهاى زخمى در باور ما گل کن؛ با ما تو تکلم کن ماييم وشکستن ها،  با اين دل خستن ها چون خاطره اى درياد، درشرح تو اين بس باد   صد شعب ابوطالب ما تشنه در …

ادامه نوشته »

شرح مشتاقى

شرح مشتاقى غايب آشکار،  يعنى تو قرنها بيقرار،  يعنى ما منتظر مانده هر ديار ـ ترا خير دنيا وآخرت،  از توست فخر ما اينکه دوستدار توئيم حدّ دين را ـ حريم قرآن را دادگستر به مرکب وشمشير در ظهورت تجسمى زعليست   رحمت کردگار،  يعنى تو در دل ما قرار،  يعنى تو رونق هر ديار،  يعنى تو نعمت بى شمار، …

ادامه نوشته »

آغاز سبز زمين

آغاز سبز زمين ميبارد از دستش اعجاز، مرديکه بالا نشين است سحرى بکن با عصايت،  تا نيل چشمم بخشکد ماييم وگاهى تغزّل،  در کوچه باغ مزامير ارزانيت باد قلبم؛ ارزانيت باد شعرم ميرويد اموج دريا در پهنه ى داغ وآتش   تا عاشقى را بفهميد،  هان! فرصت آخرين است! چشمان من رودرود است، دستان من گندمين است شعرى بخوان از …

ادامه نوشته »