وحى به جايگاه شتر

وحى به جايگاه شتر مردى در حضور پيغمبر صلى الله عليه و آله وسلم بود، در آن وقت ناقه پيغمبر گم شده بود هر چه گشتند نيافتند، كسى كه در حضور او بود پيغمبر روى بدو كرد و گفت : در رحل شما مردى مى گويد چه پيغمبرى است كه مى گويد از آسمان به من وحى مى رسد و …

ادامه نوشته »

ديه انسان

ديه انسان وقتى حضرت عبدالمطلب نذر كرد كه يكى از فرزندان خود را قربانى كند قرعه زدند به نام عبدالله عليه السلام درآمد، بعضى صواب چنان ديدند كه به جاى عبدالله شترهايى قربانى كنند، قرعه زدند عبدالله را قربانى كنند يا ده شتر، قرعه به نام عبدالله درآمد؛ زياده كردند باز به نام عبدالله درآمد تا صد شتر، قرعه به …

ادامه نوشته »

آن را كه خبر شد، خبرى باز نيامد

آن را كه خبر شد، خبرى باز نيامد يكى از صاحبدلان سر به جيب مراقبت فرو برده بود، و در بحر مكاشفت مستغرق شده ، حالى كه از آن معاملت باز آمد يكى از محبّان گفت : از اين بوستان كه بودى چه تحفه كرامت كردى اصحاب را؟ گفت : به خاطر داشتم كه چون به درخت گل برسم دامنى …

ادامه نوشته »

بيت مقبول حق تعالى

بيت مقبول حق تعالى يكى از مشايخ منكر ضيخ مصلح الدين سعدى شيرازى بود، شبى در واقعه ديد كه درهاى آسمان گشوده شد و ملايكه با طبق هاى نور از آسمان نازل شدند، پرسيد كه : اين چيست ؟ گفتند: براى سعدى شيرازى است كه بيتى گفته كه قبول حضرت حق سبحانه و تعالى افتاده ، و آن بيت اين …

ادامه نوشته »

لعنت بر فلان

لعنت بر فلان حكيمى ، شخصى زاهد و پارسايى را ديد كه تسبيحى در دست داشت و يك به يك ، حكما را نام مى برد و لعن مى كرد. حكيم از او پرسيد: ((چرا اينان را لعن مى كنى و چه چيز باعث شده است كه آنها مستحق لعن بدانى ؟)) زاهد پاسخ داد: ((آنها قايل به وحدت واجب …

ادامه نوشته »

دل باز نشود جز به دهان بسته

دل باز نشود جز به دهان بسته از سيد كاينات روايت است كه چون فرزندان و نبيره هاى آدم عليه السلام بسيار شدند در نزد وى سخن مى گفتند و وى ساكت بود، گفتند: اى پدر چه شد شما را كه سخن نمى گويى ؟ گفت : اى فرزندان من چون خدا جل جلاله مرا از جوارش بيرون فرستاد با …

ادامه نوشته »

گوش و دل كو؟

متفرقات گوش و دل كو؟ شيرى را گر برآمد كه از حركت فروماند روباهى كه از بازمانده شكار او طعمه چيدى روزى او را گفت : آيا ملك اين بيمارى را علاج نخواهد فرمود؟ شير گفت : چنين مى گويند كه جز به گوش و دل خر علاج نپذيرد. روباه ، خر گازرى را به چرب زبانى فريب داد و …

ادامه نوشته »

حاكميت قضاى الهى بر امور

حاكميت قضاى الهى بر امور جالينوس از جمله هشت طبيب كه مرجع و مآب و رؤ وس ارباب صناعت طب بودند يكى او بود و وى ختم اطباى كبار بود و در علم طب چهارصد كتاب تصنيف كرد، و زنى را كه در علم طب مهارتى داشت خصوصا در معالجه زنان دريافت و از اءدويه بسيار قليل الوجود به دست …

ادامه نوشته »

مرض خوره اندرونى در يزيد

مرض خوره اندرونى در يزيد آورده اند به نقل صحيح كه يزيد را در آخر عمر مرضى پيش آمد كه آن را خواره اندرونى گويند، كه روزى هزار بار آرزوى مرگ در دلش مى گذشت اما از كمان قهر قضا و قدر تير مرگش ميّسر نمى گشت . ع : ((به مرگ خويش راضى گشتم و آن هم نمى بينم …

ادامه نوشته »

فاضل اطباء

فاضل اطباء آورده اند كه فاضل اطباء جالينوس معاصر عيسى مسيح عليه السلام بود، و هنگامى كه آن پيغمبر خدا مبعوث شد، جالينوس پير شكسته بود، و چون شنيد كه آن بزرگوار مرده زنده مى كند، گفت : اين طبّ نيست اين نبوّت است لذا از غيب بدو ايمان آورد، و خواهرزاده خود بولص را به متابعت آن جناب امر …

ادامه نوشته »