افسوس

افسوس افسوس كه از حالت خود بى خبرانيم يك دهر همه كور و يك آفاق و كرانيم ره پرچه و ماكور و زنا بردن فرمان هم از نظر افتاده صاحب نظرانيم شه جاده كز آن قافله سالار گذشته گم كرده بهر كوره رهى ره سپرانيم هر تخم كنى كشت همان بدروى آخر زينهار در اين مزرعه ما برزگرانيم گو سنگ …

ادامه نوشته »

كوثريه سيد رضا هندى

كوثريه سيد رضا هندى (( امفلح ثغرك ام جوهر و رحيق رضا بك ام سكر قد قال لثغرك صانعه انا اعطيناك الكوثر و الخال بخدك ام مسك نقطت به الورد الاحمر

ادامه نوشته »

مراحل نفس خوديت

مراحل نفس خوديت انسان مجموعه اى است كه از غرائز و شهوات مختلف ، شهوت رياست ، تمايلات نفسانى برخوردار مى باشد، از طرف ديگر داراى قوه عقل مى باشد، كه بوسيله اين قوه خير و صلاح خويش را تشخيص ‍ مى دهد و نفس را كنترل مى كند، و نفس آدمى داراى مراتبى است كه عبارتند از: 1- نفس …

ادامه نوشته »

نگاه به چهار چيز عبادت است

نگاه به چهار چيز عبادت است عن ابى ذر قال : قال النبى صلى الله عليه و آله : النظر الى على بن ابى طالب عبادة ، و النظر الى الوالدين براءفة و رحمة عبادة ، و النظر فى المصحف عبادة ، و النظر الى الكعبة عبادة .(66) از ابوذر نقل شده كه گفت : پيامبر اكرم صلى الله عليه …

ادامه نوشته »

سفارش پيغمبر اكرم ص

سفارش پيغمبر اكرم ص باز در كتاب خطى منسوب به شهيد است ، جميع مؤ منين و مؤ منات بدانند كه اين نوشته را جمعى كه از مدينه منوره آمده اند نقل كرده اند و در اول آن است (( بسم الله الرحمن الرحيم ، )) اين نوشته اى است از پيامبر خدا(ص ) كه ناقل آن شيخ بهائى محمد …

ادامه نوشته »

براى تسخير دلها و حيوانات و اسم اعظم

براى تسخير دلها و حيوانات و اسم اعظم در كتاب خطى منسوب به شهيد كه بنده روايتش را ترجمه كرده ام مى فرمايد: مقاتل به مردى گفت : دعائى به تو ياد مى دهم كه بخوانى و مستجاب شود و اگر مستجاب نشد مقاتل را لعن كن چه زنده باشم چه مرده ، وقتى نماز ظهر را خواندى صد مرتبه …

ادامه نوشته »

صبر كسائى دانشمند و شهور ادبيات عرب

صبر كسائى دانشمند و شهور ادبيات عرب كسائى كه از دانشمندان مشهور ادبيات عرب است ، گفت : در ايام تحصيل روزگار را به فقر و تنگدستى مى گذراندم ، هر بامداد هنگام اذان صبح لباس پوشيده به مدرسه مى رفتم در رهگذر من مرد بقال فضولى بود، هر روز به من مى گفت : اى هرزه گرد كجا مى …

ادامه نوشته »

قصه زن در حال احتضار و محبت به مال دنيا

قصه زن در حال احتضار و محبت به مال دنيا زنى از مؤ منه ها به حال احتضار در آمد، دور او را گرفتند و به او تلقين مى كردند و او به طرف رف (طاقچه بالا) نگاه مى كرد كه در آن يك بشقاب چينى از جهيزيه اش بود. اتفاقا آن زن نمرد و خوب شد به او گفتند: …

ادامه نوشته »