توحيد در جنگ

توحيد در جنگ در جنگ جمل عرب باديه نشينى برخاست و گفت : اى اميرمؤ منان ! آيا مى گويى : خدا يكى است ؟ در اين هنگام مردم به او هجوم آوردند و گفتند: اى مرد مگر نمى بينى كه اميرمؤ منان در چه وضعى است ؟ (منظور حالت جنگ و وضعيت بحرانى آن بوده است ). حضرت فرمود: …

ادامه نوشته »

حقيقت چيست

حقيقت چيست كميل بن زياد از حضرت على عليه السلام پرسيد: ((حقيقت چيست ؟)). حضرت فرمود: ((تو را با حقيقت چه كار است ؟)). كميل گفت : ((مگر من رازدار تو نيستم ؟)). حضرت فرمود: ((آرى ، ولى آن چه كه از من مى جوشد و فيضان مى كند، تنها اندكى از آن به تو مى رسد.)) كميل گفت : …

ادامه نوشته »

خداوند همه جا است

خداوند همه جا است ((روزى على عليه السلام وارد بازار شد. مردى را ديد كه مى گويد: نه ! سوگند به كسى كه هفت حجاب دارد؛ حضرت پرسيد: منظورت كيست ؟ گفت : خدا! اى امير مؤ منان ! حضرت فرمود: اشتباه مى كنى ، مادر به عزايت بنشيند! ميان خدا و خلقش هيچ حجابى نيست و هر جا كه …

ادامه نوشته »

وصف خداوند

وصف خداوند از هشام بن سالم روايت شده است كه : نزد امام صادق عليه السلام رفتم ، به من فرمود: آيا مى توانى خدا را وصف كنى ؟ گفتم : آرى ! فرمود: وصف كن ! گفتم : او شنوا و بيناست . فرمود: اين صفتى است كه مخلوقات نيز در آن شريكند. گفتم : چگونه او را وصف …

ادامه نوشته »

وجه الله

وجه الله در عهد خلافت ابوبكر چند نفر راهب ، به مدينه آمدند و نزد ابوبكر رفتند و درباره پيامبر و كتابش پرسش نمودند. ابوبكر گفت : آرى ، پيامبر آمد و با خود كتابى آورد. پرسيدند: آيا در كتاب او، وجه الله مذكور است ؟ ابوبكر گفت : آرى . پرسيدند: تفسيرش چيست ؟ ابوبكر گفت : از اين …

ادامه نوشته »

معناى توحيد

معناى توحيد شب دوشنبه 23 ربيع الاول سال 1387 هجرى يكى از اساتيدم (حضرت آيت الله حاج شيخ محمد تقى آملى ) را در خواب ديدم كه رساله سير و سلوكى را به من داده ، فرمود: التوحيد اءن تنسى غيرالله يعنى : ((توحيد اين است كه غير خدا را فراموش كنى )). وقتى نزد ايشان رفتم و آن چه …

ادامه نوشته »

خودشناسى مقدمه اى بر خداشناسى

خودشناسى مقدمه اى بر خداشناسى روايت شده است كه يكى از زنان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، از ايشان پرسيد: چه زمانى انسان خدايش را مى شناسد؟ حضرت فرمود: وقتى كه خود را بشناسد.(28) (29)  

ادامه نوشته »

مشاهده و ديدن خدا

مشاهده و ديدن خدا ((عبدالله بن سنان ))(26) از پدرش نقل مى كند كه خدمت امام ابوجعفر عليه السلام رسيدم مردى از خوارج بر آن حضرت گفت : اى ابوجعفر! چه چيزى را عبادت مى كنى ؟ حضرت فرمود: خدا را. پرسيد: آيا او را ديده اى ؟ فرمود: آرى ، چشمان او را با مشاهده نمى بينند، ولى قلبها …

ادامه نوشته »

نفتى و خداشناسى

نفتى و خداشناسى شخصى بود كه در قديم ، ظروفى پر از نفت را با اسب و قاطر به دهات و روستاها مى برد، روزى شخصى از او پرسيد كه : تو خدايت را چگونه شناخته اى ؟! نفتى جواب داد: خوب گوش كن ، من هر گاه كه از مبداء راه مى افتم ، پس از پر كردن اين …

ادامه نوشته »