تاءكيد در احترام به مادر

تاءكيد در احترام به مادر  عربى به حضور پيامبر(ص ) آمد و گفت : اى رسول خدا! من ابَرُّ: (به چه كسى نيكى كنم ؟) پيامبر: (امك : به مادرت ). عرب : (سپس به چه كسى نيكى كنم ؟) پيامبر: به مادرت . عرب : سپس به چه كسى نيكى كنم ؟ پيامبر: به مادرت . عرب : سپس …

ادامه نوشته »

نصيحت پيامبر(ص ) در مورد توحيد و نيكى به پدر و مادر

نصيحت پيامبر(ص ) در مورد توحيد و نيكى به پدر و مادر  مردى به حضور پيامبر(ص ) آمد و گفت : (اى رسول خدا! مرا نصيحت كن !). پيامبر: هيچ چيز را شريك خدا نساز، اگر چه در آتش بسوزى و شكنجه شوى ، مگر (در آنجا كه چاره اى نديدى در زبان خلاف توحيد بگو ولى ) قلبت محكم …

ادامه نوشته »

حكم شديد پيامبر(ص ) در مورد همسايه آزار دهنده

حكم شديد پيامبر(ص ) در مورد همسايه آزار دهنده   عصر رسول خدا(ص ) بود، مردى به حضور رسول خدا(ص ) آمد و از همسايه مردم آزار خود، شكايت كرد. پيامبر فرمود: (صبر كن و شكيبا باش !) بار ديگر او نزد پيامبر(ص ) آمد و از آزار رسانى همسايه اش شكايت كرد. پيامبر: (صبر كن و شكيبا باش ). …

ادامه نوشته »

فراق يوسف و بنيامين ، از يعقوب ، چرا؟

فراق يوسف و بنيامين ، از يعقوب ، چرا؟  هنگامى كه برادران يوسف (ع ) حضرت يوسف (ع ) را از يعقوب جدا كردند و بعد از مدتى همان برادران ، بنيامين (برادر تنى يوسف ) را از پدر گرفتند و به مصر بردند و بدون او باز گشتند، يعقوب بسيار آزرده دل و شكسته شد و عرض كرد: (خدايا! …

ادامه نوشته »

نفرين بر همسايه دشمن و مردم آزار

نفرين بر همسايه دشمن و مردم آزار  اسحاق بن عمار مى گويد: (همسايه مخالف مذهب تشيع و مردم آزار و بى شرم داشتم ) به حضور امام صادق (ع ) رفتم : شكايت كردم و گفتم : (گرفتار چنين همسايه بدى شده ام چه كنم ؟) امام صادق : او را نفرين كن . اسحاق مى گويد: در مورد همسايه …

ادامه نوشته »

آزار به همسايه ، دليل بى ايمانى است

آزار به همسايه ، دليل بى ايمانى است   عمروبن عكرمه مى گويد: به محضر امام صادق (ع ) رفتم و عرض كردم : (همسايه اى دارم مرا اذيت مى كند). امام فرمود: (با او رفتار پر مهر داشته باش ). عمروبن مكرمه گفت : (خداوند او را نيامرزد)، عمرو مى گويد: وقتى اين را گفتم ، امام صادق (ع …

ادامه نوشته »

مطلوب نمودن پا روى ران نهادن هنگام نشستن

مطلوب نمودن پا روى ران نهادن هنگام نشستن   ابو حمزه ثمالى مى گويد: ديدم امام سجاد(ع ) نشسته و يكى از پاهاى خود را بر ران ديگرى نهاده است ، عرض كردم : (مردم مى گويند: اين گونه نشستن ، نشستن پروردگار است ). امام سجاد(ع ) فرمود: (اين گونه نشستن براى آن بود كه من خسته و دلتنگ …

ادامه نوشته »

احترام پيامبر(ص ) به بزرگ قوم

احترام پيامبر(ص ) به بزرگ قوم   عدى بن حاتم (كه از بزرگان قوم طى بود) به حضور رسول خدا(ص ) آمد، پيامبر(ص ) او را به خانه خود برد، و در آن خانه جز يك قطعه حصير و يك بالشى از پوست ، چيز ديگرى وجود نداشت ، رسول خدا(ص ) آنها را ببر (عدى ) در زمين گسترانيد، …

ادامه نوشته »

نهى از خوددارى در برابر احترام ميزبان

نهى از خوددارى در برابر احترام ميزبان   دو نفر مرد در حضور امير مؤ منان على (ع ) آمدند، آن حضرت ، براى هر كدام از آنها، تشكى انداخت ، يكى از آنها روى آن نشست ، ولى ديگرى از نشستن روى آن خوددارى كرد. امام على (ع ) به او فرمود: بر آن بنشين ، فانه لايابى الكرامة …

ادامه نوشته »

باطن زشت ناسزاگوئى

باطن زشت ناسزاگوئى   عصر پيامبر(ص ) بود، عايشه در محضر آن حضرت بود، سه نفر يهودى پشت سر هم ، به پيش آمدند و به پيامبر(ص ) گفتند السام عليكم (سام به معنى مرگ است ، و معلوم شد كه هر سه نفر يهودى ، توطئه كرده اند كه با همين تعبير سلام كنند، تا هم تحيت اسلامى را …

ادامه نوشته »