76. پند گرفتن از گفتار واعظان دانشمندى به پدرش گفت : هيچ يك از گفتار به ظاهر آراسته اين واعظان در من اثر نمى كند، از اين رو كه گفتارشان با رفتارشان هماهنگ نيست . (واعظ بى عمل هستند) ترك دنيا به مردم آموزند خويشتن سيم و غله اندوزند(218) عالمى را كه گفت باشد و بس هر چه گويد نگيرد …
ادامه نوشته »75. دستور براى رفع مزاحمت مردم
75. دستور براى رفع مزاحمت مردم يكى از مريدان نزد پير مرشد خود آمد و گفت : ((چه كنم كه از دست مردم در رنج مى باشم ؟! آنها زياد نزد من مى آيند و وقت عزيز مرا مى گيرند )) پير مرشد به او گفت : ((به اين دستور عمل كن تا از دور تو پراكنده گردند و آن …
ادامه نوشته »74. گرسنه را نان تهى ، كوفته است
74. گرسنه را نان تهى ، كوفته است مسافر فقيرى خسته و گرسنه به سرايى رسيد، ديد مجلس باشكوهى است ، گروهى به گرد هم آمده اند و ميزبان بزرگوار از ميهانان پذيرايى مى كند و مهمانان هر كدام با لطيفه و طنز گويى مجلس را شاد و بانشاط نموده اند.
ادامه نوشته »73. پارسا يعنى وارسته از دلبستگى به دنيا
73. پارسا يعنى وارسته از دلبستگى به دنيا پادشاهى دچار حادثه خطيرى شد. نذر كرد كه اگر در آن حادثه پيروز و موفق گردد. مبلغى پول به پارسايان بدهد. او به مراد رسيد و كام دلش بر آمد. وقت آن رسيد كه به نذرش وفا كند، كيسه پولى را به يكى از غلامان داد تا آن را در تامين مخارج …
ادامه نوشته »باب سوم : در فضيلت قناعت
باب سوم : در فضيلت قناعت 85. نعمت بزرگ قناعت سائلى از اهالى مغرب (قسمتهاى آفرقاى شمالى ) در شهر حلب (واقع در سوريه ) بازرگانان عرب آمد و گفت : ((اگر شما انصاف مى داشتيد، و ما قناعت ، رسم سؤ ال و گدايى از جهان برداشته مى شد.)) اى قناعت ! توانگرم گردان كه وراى تو هيچ نعمت …
ادامه نوشته »71. غم نان و عيال ، عامل بازدارى از سير در عالم معنى
71. غم نان و عيال ، عامل بازدارى از سير در عالم معنى يكى از شاهان ، از عابدى عيالمند پرسيد: ((ساعات شبانه روز خود را چگونه مى گذرانى ؟ )) عابد جواب داد: ((همه شب را با مناجات و سحر را با دعاى روا شدن حاجتها مى گذرانم و همه روز در فكر مخارج زندگى و تاءمين معاش اهل …
ادامه نوشته »70. گله از همسر ناسازگار
70. گله از همسر ناسازگار با كاروان ياران به سوى دمشق رهسپار شديم . به خاطر موضوعى از آنها ملول و دلتنگ شدم . تنها سر به بيابان بيت المقدس نهادم و با حيوانات بيابان ماءنوس شدم . سرانجام در آنجا به دست فرنگيان (203)
ادامه نوشته »69. ديدار به اندازه موجب محبت بيشتر است
69. ديدار به اندازه موجب محبت بيشتر است ابوهريره (يكى از اصحاب پيامبر اسلام ) هر روز به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله مى رسيد. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: يا ابا هريرة زرنى غبا، تزدد حبا: اى ابو هريره ! يك روز در ميان به ديدار من بيا، تا بر دستى تو …
ادامه نوشته »68. آرامش در سايه قناعت
68. آرامش در سايه قناعت عمر يكى از شاهان ، به پايان رسيد. چون جانشين نداشت چنين وصيت كرد: ((صبح ، نخستين شخصى كه از دروازه شهر وارد گرديد، تاج پادشاهى را بر سرش بگذاريد و كشور را در اختيارش قرار دهيد.))
ادامه نوشته »67. اعتراض به عابد بى خبر از عشق
67. اعتراض به عابد بى خبر از عشق در يكى از سفرهاى مكه ، گروهى از جوانان باصفا و پاكدل ، همدم و همراه من بودند و زمزمه عارفانه مى نمودند و شعرى مناسب اهل تحقيق مى خواندند و با حضور قلبى خاص به عبادت مى پرداختند.
ادامه نوشته »