عمل با گفتار خيلى فرق دارد

ابن ابى مريم گفت حضرت باقر عليه السلام فرمود روزى پدرم با اصحاب خود نشسته بود. رو به آنها كرده فرمود كداميك از شما حاضريد آتش ‍ گداخته را در كف دست بگيريد تا خاموش شود همه خود را از اين عمل عاجز ديدند؛ سر بزير افكنده چيزى نگفتند.

ادامه نوشته »

على عليه السلام براى خدا خشمگين مى شود

سعيد بن قيس همدانى گفت روزى اميرالمؤ منين عليه السلام را در پناه ديوارى ديدم ، عرض كردم يا على در چنين موقعى اينجا ايستاده اى ؟ فرمود آمده ام بيچاره اى را دستگيرى و يا مظلومى را فريادرسى كنم ، در همين موقع زنى با عجله فرا رسيد به اندازه اى آشفته بود كه از خود فراموش كرده راه …

ادامه نوشته »

ناسزا يا بردبارى

در سفينة البحار جلد اول ص 423 از توحيد مفضل نقل مى كند: كه چون مفضل از ابن ابى العوجاء كلمات كفرآميز شنيد نتوانست خوددارى كند خشمگين شده با تندى گفت : اى دشمن خدا كفر مى گوئى و انكار خدا مى نمائى ابن ابى العوجاء گفت اگر اهل استدلالى با تو صحبت كنيم در صورتيكه غالب شدى پيرو تو …

ادامه نوشته »

بردبارى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام

علامه مجلسى در جلد بحار در احوال حضرت امام حسن عليه السلام نقل مى كند كه روزى ايشان از راهى سواره مى گذشتند، مردى شامى با آنجناب مصادف گرديد شروع به لعنت و ناسزا گفتن نسبت به حضرت نمود ايشان هيچ نگفتند تا اينكه شامى هر چه خواست گفت آنگاه پيش رفته با تبسم به او فرمود گمان مى كنم …

ادامه نوشته »

بردبارى حضرت موسى جعفر عليه السلام

مردى از اولاد خليفه دوم در مدينه بود كه پيوسته حضرت موسى بن جعفر عليه السلام را آزار مى كرد و دشنام مى داد هر وقت با آن جناب روبرو مى شد به اميرالمؤ منين عليه السلام جسارت مى كرد. روزى بعضى از بستگان حضرت عرض كردند اجازه دهيد تا اين فاجر ار به سزايش برسانيم و از شرش راحت …

ادامه نوشته »

مدارا و بردبارى حضرت باقر عليه السلام

شيخ طوسى از محمد بن سليمان و او از پدر خود نقل مى كند كه مردى از اهل شام خدمت حضرت باقر عليه السلام رفت و آمد داشت . مركزش در مدينه بود به مجلس امام عليه السلام نيز فراوان مى آمد. مى گفت : محبت و دوستى با شما مرا به اين مجلس نمى آورد، در روى زمين كسى …

ادامه نوشته »

نويسنده خودپسند رسوا مى شود

قاضى ابوالحسن على بن محمد ماوردى فقيه شافعى مذهب كه معاصر با شيخ ابى جعفر طوسى رحمة الله عليه بوده مى گويد: من در اقسام بيع و مسائل مختلف اين باب كتابى نوشتم . آنچه توانستم از نوشته هاى ديگران تكاپو نموده جمع آورى كردم در اين راه زحمات فوق العاده اى كشيدم به اندازه ايكه مطالب كتاب در خاطرم …

ادامه نوشته »

كبر خسروپرويز

در ميان سلاطين و زمامدارانى كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله به آنها نامه نوشت و ايشان را دعوت به اسلام نمود يكى خسرو پرويز پادشاه ايران بود نامه ى او را بوسيله عبدالله بن حذاقه فرستاد. هنگامى كه عبدالله نامه را به بارگاه خسرو رسانيد پادشاه ايران دستور داد ترجمه نمايند چون ترجمه شد، خسرو پرويز ديد …

ادامه نوشته »

چرا فرزندان يوسف (ع ) پيامبر نشدند

هنگاميكه حضرت يوسف پيراهن خود را بوسيله برادران براى پدرش ‍ فرستاد يعقوب پس از بينا شدن بوسيله آن پيراهن ، دستور داد همان روز براى حركت به طرف مصر آماده شوند. از شادى و انبساطيكه اين كاروان داشتند با سرعت بطرف مصر آمدند.

ادامه نوشته »

خود پسندى با لشكر اسلام چه كرد؟

موقعى يكه حضرت رسول (ص ) مكه را فتح كرد خبر به هوازن رسيد كه پيغمبر(ص ) خيال جنگ با شما را دارد روساء هوازن پيش مالك بن عوف آمده او را رئيس خود قرار دادند اموال زنان و بچه هاى خويش را همراه آوردند تا دل از همه چيز بشويند و با تمام نيرو جنگ كنند اين لشكر حركت …

ادامه نوشته »