175. اعتدال در نيكى چوپانى پدر خردمندى داشت . روزى به پدر گفت : ((اى پدر دانا و خردمند! به من آن گونه كه از پيروان آزموده انتظار مى رود يك پند بياموز!)) پدر خردمند چوپان گفت : ((به مردم نيكى كن ، ولى به اندازه ، نه به حدى كه طرف را لوس كند و مغرور و خيره سر …
ادامه نوشته »174. دعواى خنده آور يهودى و مسلمان
174. دعواى خنده آور يهودى و مسلمان هر كس عقل و خرد خود را نزد خود كامل و تمام فرض مى كند و فرزندش را زيبا تصور مى نمايد. يك نفر يهودى با مسلمانى نزاع مى كرد. از گفتگوى آنها خنده ام گرفت و مسلمان خشمگينانه به يهودى مى گفت : ((الهى اگر اين سند من درست نيست مرا …
ادامه نوشته »173. كيفر ثروتمند دست تنگ و پاداش ثروتمند بخشنده
173. كيفر ثروتمند دست تنگ و پاداش ثروتمند بخشنده حضرت موسى عليه السلام به قارون (سرمايه دار مغرور عصرش )چنين نصيحت كرد: نيكويى و احسان كن ، همانگونه كه خداوند به تو نيكى و احسان نموده است . )) قارون نصيحت موسى عليه السلام را نشنيد و فرجام كارش را شنيدى كه به عذاب الهى گرفتار شد، (كه زمين ، …
ادامه نوشته »172. نيكبخت و بدبخت كيست ؟
باب هشتم : در آداب صحبت و همنشنى 172. نيكبخت و بدبخت كيست ؟ از عاقلى پرسيدند: نيكبخت كيست و بدبختى كدام است ؟ در پاسخ گفت : ((نيكبخت آن است كه خورد و كشت كرد. بدبخت آن كسى است كه مرد و گذاشت . )) مكن نماز بر آن هيچ كس كه هيچ نكرد(441) كه عمر در سر تحصيل …
ادامه نوشته »171. داورى صحيح قاضى
171. داورى صحيح قاضى بين سعدى و شخصى (مثلا به نام زيد ) درباره ثروتمندان و تهيدستان مناظره سختى در گرفت . زيد به طور مكرر و آشكار از ثروتمندان انتقاد مى كرد و تهيدستان را مى ستود، ولى سعدى كارهاى مثبت ثروتمندان را بر مى شمرد و از آنها تمجيد مى كرد، ولى از تهيدستان گستاخ و ناشكر انتقاد …
ادامه نوشته »170. گفتگو ثروتمندزاده و فقيرزاده در كنار گور پدرشان
170. گفتگو ثروتمندزاده و فقيرزاده در كنار گور پدرشان ثروتمندزاده اى را در كنار قبر پدرش نشسته بود و در كنار او فقيرزاده اى كه او هم در كنار قبر پدرش بود. ثروتمندزاده با فقيرزاده مناظره مى كرد و مى گفت :
ادامه نوشته »169. دشمنترين دشمنان
169. دشمنترين دشمنان از دانشمند بزرگى پرسيدم معنى اين سخن (رسول خدا صلى الله عليه و آله )چيست ؟ مى فرمايد اعدا عدوك نفسك التى بين جنيك دشمنترين دشمنان تو، نفس بدفرماى تو است كه در ميان دو پهلوى تو (در درون تو ) قرار دارد.
ادامه نوشته »168. همسفر دلاور و جنگديده بجوى
168. همسفر دلاور و جنگديده بجوى يك سال از ((بلخ بامى )) (421) به سفر مى رفتم . راه سفر امن نبود، زيرا رهزنان خونخوار در كمين مسافران و كاروانها بودند. جوانى به عنوان راهنما و نگهبان به همراه من حركت كرد. اين جوان انسانى نيرومند و درشت هيكل بود. براى دفاع با سپر، ورزيده بود. در تيراندازى و به …
ادامه نوشته »167. نصيحت پارسا به مولاى ستمگر
167. نصيحت پارسا به مولاى ستمگر پارسايى از كنار يكى از ثروتمندان گذر كرد، ديد دست و پاى يكى از غلامانش را استوار بسته و مجازات مى كند. پارسا به ثروتمند گفت :
ادامه نوشته »166.دو شعر روى سنگ قبر
166.دو شعر روى سنگ قبر پسر يكى از پيشوايان بزرگ وفات كرد، او را به خاك سپردند، سپس از او پرسيدند: ((بر صندوق گورش (در سنگ قبرش ) چه بنويسم ؟ )) پيشوا فرمود: آيات قرآن مجيد، داراى قداست و احترام شايان است . از اين رو روا نيست كه آن را بر سنگ قبر نوشت ، زيرا با گذشت …
ادامه نوشته »