شير درنده

شيخ ابى حازم ابن عبدالغفار گفت من و ابراهيم ادهم وارد كوفه شديم در زمان منصور دوانيقى جعفر بن محمد عليه السلام پيش از ما وارد شده بود روزيكه حضرت صادق عليه السلام براى بازگشتن بمدينه از كوفه خارج مى شد علماء و ارباب دانش او را مشايعت كردند و در ميان مشايعت كنندگان ابن ثورى و ابراهيم ادهم جلوتر …

ادامه نوشته »

اين علاقه چگونه توبه كرد

حنان ابن سدير گفت يزيد بن خليفه از قبيله بنى حارث ابن كعب بود، گفت در مدينه خدمت حضرت صادق (ع ) رسيديم پس از عرض سلام و نشستن عرض كردم من مردى از طايفه بنى حارث ابن كعبم خداوند مرا بدوستى ما هدايت يافتى با اينكه بخدا سوگند در ميان بنى حارث بن كعب دوستى ما كم است .

ادامه نوشته »

همنشين حضرت موسى عليه السلام

روزى حضرت موسى عليه السلام در ضمن مناجات بپروردگار خود عرض ‍ كرد خدايا مى خواهيم همنشينى كه در بهشت دارم ببينم چگونه شخصى است جبرئيل بر او نازل شد و عرض كرد يا موسى فلان قصاب در محله فلانى همنشين تو خواهد بود. حضرت موسى به درب دكان قصاب آمده ، ديد جوانى شبيه شبگردان مشغول فروختن گوشت است …

ادامه نوشته »

سپاه اسلام

روزى متوكل خود را بر امام على النقى حضرت هادى عليه السلام عرضه داشت و دستور داد هر اسب سوارى توبره اسب خود را پر از خاك نمايد. و در محل معينى بريزند، در اثر انباشته شدن پشته و تل بلندى مانند كوه درست شد كه آنرا تل المخالى (پشته توبره اسبها) ناميدند.

ادامه نوشته »

مقدمه

اينك جلد دوم كتاب داستانها و پندها شما رسيده است . اميد است انشاءالله اين كتاب مانند جلد اول مورد پسند و مفيد فايده جامعه قرار گيرد، زيرا جلد اول در مدت يكماه و اندى به اتمام رسيد و به چاپ دوم رسيد. انشاءالله از نظر كيفى نيز فايده و سازندگى لازم را در جامعه داشته است . تنوع داستانها …

ادامه نوشته »

منابع و مأخذ

1- سفينة البحار لفظ عبدالرحمن 2- انوار نعمانيه ، ص 274 3- منتهى ، ج 1، ص 328 4- جوامع الحكايات عوفى 5- جوامع الحكايات ، صفحه 271 6- مدارج القرائة

ادامه نوشته »

پاداش جوانمردى

عبدالله جعفر، در راه مسافرت ، نيمه روزى به روستائى رسيد و باغ نخلى را سرسبز و خرم در نزديكى آن ديد. تصميم گرفت پياده شود و چند ساعت در آن باغ بياسايد. مالك باغ خود در روستا زندگى ميكرد ولى غلام سياهى را در باغ گمارده بود تا از آن نگهبانى و مراقبت كند. عبدالله با اجازه وى وارد …

ادامه نوشته »

نمونه اى از پرورش اسلام

در جنگ يرموك ، هر روز عده اى از سربازان مسلمين بعرصه كارزار ميرفتند و پس از چند ساعت زد و خورد، بعضى سالم يا زخمى به پايگاه هاى خود برميگشتند و برخى كشته يا مجروح در ميدان جنگ بجاى ميماندند، حذيفه عدوى ميگويد:

ادامه نوشته »

عبدالله ذوالبجادين

او از قبيله (مزينه ) بود و نامش عبدالعزى اسم يكى از بتها است ) در كودكى پدرش از دنيا رفت ، عموى بت پرستش كفالت وى را بعهده گرفت ، از او حمايت و سرپرستى نمود، بزرگش كرد، به جوانيش رسانيد، و قمسمتى از اموال و اغنام خود را به او بخشيد.

ادامه نوشته »

منصور عمار و قاضى بغداد

منصور عمار از رهگذرى كه سراى قاضى بغداد در آن بود عبور ميكرد. در خانه باز بود. منصور جلو در ايستاد و بدرون منزل نظرى افكند. ديد سرائى است بس وسيع و مجلل .

ادامه نوشته »